دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
پنجشنبه, 09 فروردین,1403

گذری بر آراء فارابی در زمینه‌‌ی تعلیم و تربیت


گذری بر آراء فارابی در زمینه‌‌ی تعلیم و تربیت

گذری بر آراء فارابی در زمینه‌‌ی تعلیم و تربیت/ استاد رحمت آبادی

ابونصر محمد بن طرخان بن اوزلغ الفارابی در وسیج نزدیک فاراب در ماوراء‌النهر به سال 259هـ متولّد گردید. (هانری کربن، ج1، ص214) در نام و اصل و نسب و منشاء او اختلاف است؛ بعضی او را فارسی و جماعتی او را ترک گفته‌اند. (ابن خلکان: وفیات الاعیان، ج2، ص192)

 فارابی به خاندانی سرشناس تعلّق داشته و پدرش در دربار سامانیان فرمانده‌ی لشکر بود. (هانری کربن ، ج1، ص214) امّا جزئیات شرح حال فارابی برای ما کاملاً معلوم نیست. در منابع آمده در جوانی به بغداد آمد و در آن‌جا مردی مسیحی به نام یوحنّا ‌‌‌‌بن خیلان (هیداد، ص277) نخستین آموزگار او گردید. در آن‌جا به تحصیل منطق پرداخت و در علم منطق صناعات خمس را به نحو احسن شرح کرد و خطاهای کندی را تصحیح کرد... .(تاریخ الحکما، ص277) و بیشتر کتاب‌های ارسطو را به دقّت خواند و در وقوف و آگاهی به دقایق آن کتاب مهارت یافت. چنان‌که در آخر کتاب نفس ارسطو مکتوبی از او یافتند که نوشته بود: «انّی قرأت هذا الکتاب مِئه مرّه» من این کتاب را صدبار خواندم. (ابن خلکان، ج2، ص192) و هم از او نقل شده که من کتاب سماع طبیعی ارسطو را چهل بار خواندم و باز هم بدان نیازمندم. (ابن ابی‌اصیبعه، ص106)

 

معلم ثانی

بعضی فارابی را معلم ثانی می‌نامند و علّت ملقّب شدن فارابی به این عنوان را چنین ذکر می‌کنند: مترجمان در عصر مأمون ترجمه‌های مخلوطی از آثار ارسطو ترتیب داده‌بودند که هر کدام با دیگری تفاوت فاحشی داشت و کسی نبود که این‌ها را تصحیح و اصلاح نماید اما فارابی در زمان منصور بن نوح سامانی این ترجمه‌ها را مقابله کرده اصلاح نمود و کتاب خویش را «تعلیم ثانی» نام نهاد بعداً ابن سینا نیز از این اثر استفاده‌های فراوانی در تنظیم کتاب شفاء نمود؛ امّا کسانی چون ابن خلدون گفته‌اند بدین جهت او را معلّم ثانی گفته‌اند که آن‌چه از مباحث و مسائل منطق متفرّق و پراکنده بود جمع کرد و در تهذیب آن کوشید و تمام آن مسائل را از ترجمه‌های پراکنده و مشوّش گرد‌آورد و در کتابی خلاصه کرد او را معلّم ثانی لقب دادند. (رک. مقدمه‌ی ابن خلدون، ص537) در عین حال آن‌چه مهم است این‌که فارابی اولین‌بار آثار ارسطو و مسائل منطق را به صورت منسجم و یک‌دست به همراه شرح‌های مناسب تنظیم کرد و اغلاط، پراکنده‌گویی‌ها و تناقضات کتاب‌های قبل از خود را تصحیح نمود. شاید اگر شرح‌های فارابی بر آثار ارسطو نبود مسلمین خیلی دیرتر با حکمت اسلامی آشنا می‌شدند به طوری که دکتر صفا معتقد بود اهمیت فارابی بیشتر در شرح‌های او بر آثار ارسطو است و به سبب همین شروح هم او را معلّم ثانی خوانده و در مقام بعد از ارسطو قرار داده‌اند. (ذبیح‌الله صفا، ص182) از تألیفات فارابی، القفطی هفتاد و چهار کتاب و رساله و ابن‌ابی‌اصیبعه یک صد و شانزده کتاب یا رساله و ابن‌ندیم هفت رساله در منطق از او یاد کرده‌اند یا به اسم او نوشته‌اند؛ لیکن آن‌چه از کتاب‌های فارابی بر جا مانده حدود 12 رساله و کتاب در منطق و دیگر علوم است که نام آن‌ها عبارتند از: مبادی آراء اهل المدینه الفاضله، احصاء العلوم و التعریف و باغراضها، ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه، السیاسه المدینه، رساله فی ماهیه العقل، تحصیل السعاده، اجوبه عن مسائل فلسفیه و... از دیگر آثاری که منسوب به فارابی است کتاب القیاس الصغیر، کتاب الجدل، کتاب شرائط البرهان، کتاب الواحد و الوحده، کتاب المواضع المنتزعه من الجدل، کتاب احصاء العلوم. (تاریخ الحکما، ص279)

 

اندیشه‌های فارابی

مهم‌ترین کار فارابی، نزدیک کردن دین و فلسفه بود؛ به طوری که می‌توان از وی به عنوان کسی که بین شریعت و حکمت پیوند زد و آن را به هم آمیخت یاد کرد. فارابی به افلاطون ارادت داشت و او را پیشوای حکیمان می‌دانست. در عین حال اهمیت ارسطو را هم فراموش نمی‌کرد. فارابی با توجّه به این مسائل می‌خواست نخست میان افلاطون و ارسطو الفت دهد و آن‌گاه فلسفه را با دین بر سر آشتی آورد. (علی‌ اصغر حلبی، ص107) از این رو تلاش‌های وی خصوصاً در عصری که در نقاط مختلف جهان اسلام خصوصاً شام به خاطر رواج مکتب اهل حدیث و سپس اشعری‌گری مخالفت جدّی با علوم عقلی و فلسفه جریان داشت اهمیت خود را بیشتر می‌نمایاند. گرچه افکار فارابی مورد استقبال شامیان قرار نگرفت اما از طریق حلب که مرکز تجمّع شیعیان بود و با تبادل فرهنگی که بین دانشمندان حلب و مناطق شرقی جهان اسلام چون عراق و ایران صورت می‌گرفت افکار و اندیشه‌های فارابی مورد توجّه دانشمندان ایرانی قرار گرفت به طوری که یکی از مصادر اصلی و مهم دانشمندان و فیلسوفان بعدی چون ابن سینا در تنظیم آثارشان شد. فارابی تنها در زمینه‌ی فلسفه و منطق تألیفات نداشته بلکه در زمینه‌ی سیاست و تعلیم و تربیت نیز صاحب‌نظر بوده‌است. خصوصاً این که وی معتقد بود برای رسیدن به جامعه‌ی آرمانی که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم کوشید ایجاد کند باید برنامه‌ی صحیح و مدوّنی ایجاد شود تا خواسته‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم… در قالب تعلیم و تربیت به اعضای جامعه منتقل گردد. با توجّه به اهمیت نظریات فارابی در زمینه‌ی تعلیم و تربیت نگاهی گذرا به اهم آرای تربیتی وی خواهیم افکند.

 

آرای تربیتی فارابی

فارابی معتقد است بین نظام هستی با نظام اجتماع و نظام حاکم بر انسان شباهت وجود دارد و چگونگی پیوند و رابطه‌ی میان اجزای هر یک از نظام‌ها و رابطه‌ای که این نظام‌ها در قالب طرحی بزرگ‌تر دارا هستند باعث می‌شود تا انسان و کمالات او را خارج از تصویری جامع از اجتماع و عالم طرح نکنیم. (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه: ج1، ص89) تفسیر وی از نظام هستی و جسم انسان، ترسیم کننده‌ی پیکری واحد در اوج انسجام است. بخش‌های گوناگون این واحد در پیوندی در طول یکدیگر برای حرکتی جهت‌دار و از پیش تعیین شده هم را یاری می‌دهند و مادام که نقش خود را مطابق با نقشه‌ی اصیل خود ایفا می‌کنند در شکل ایده‌آل خود هستند و مجموعه‌ی مرکب از آن‌ها نیز چنین خواهد بود.

اجتماع ایده‌آل انسانی که در نزد فارابی مدینه‌ فاضله خوانده می‌شود در حقیقت نقشه‌ی جامعه‌ای است برگرفته از نظام کلی هستی. بنابراین اجزای مدینه اگر به مقتضای جایگاه ویژه‌ی خود عمل کنند و اندیشه‌ای متناسب با جایگاه عملی خویش در این مجموعه داشته باشند به برترین کمالات انسانی ممکن دست می‌یابند. (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه: ج1، ص272) از این منظر تعلیم و تربیت در خدمت برقراری مدینه‌ی فاضله است و می‌کوشد افراد را برای ایفای نقش در این مدینه آماده‌کند. از سوی دیگر تمام اعضا با یکدیگر پیوندی عمیق دارند و عیب و نقصی در کارکرد هر یک از اعضاء می‌توانست مشکلات جدّی برای جامعه پدید آورد؛ از این رو در تربیت باید کوشید، افراد را متعهّد و دلسوز نسبت به نظام جامعه بار آورد. از سوی دیگر، دیگر اعضا با ارائه‌ی الگوهای مناسب و امر به معروف و نهی از منکر باید بکوشند تا جلوی انحرافات را بگیرند و هماهنگی نظام اجتماع را حفظ کنند.

 

اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه فارابی

مهم‌ترین اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه وی عبارتند از:

1. آموزش عقاید صحیح و تقویت اعتقاد به آن‌ها، عقایدی همچون اعتقاد به خدا و جهان آخرت؛

2. آموزش مهارت‌های لازم برای تصدّی وظیفه در مدینه‌ی فاضله؛

3. ترغیب و تشویق افراد برای عمل بر طبق عقاید صحیح؛

4. ترغیب و تشویق افراد برای انجام وظایف مدنی. (فارابی، ص84)

وی معتقد است هر یک از افراد مدینه‌ی فاضله صناعت واحدی را تصدّی می‌کند. منظور وی از این گفتار این است که اگر هر کسی بر طبق ذوق، علاقه و هوش و استعداد حداقل در یک مهارت ورزیده شود و تخصّص لازم را پیدا کند چون تمام تخصّص‌های لازم توسّط افراد مختلف جامعه تأمین می‌شود آن جامعه می‌تواند روی پای خود بایستد. از این رو تمام افراد جامعه باید بکوشند با استفاده از تجربیات دیگران و تمرین، تخصّص‌های لازم برای یک جامعه را بیاموزند و تأمین کنند. وی معتقد بود این کار باعث سرعت و تقویت بهره‌وری از زمان می‌شود و می‌تواند خود به خود به پیشرفت جامعه کمک کند. در عین حال فارابی در کنار آموزش و مهارت‌آموزی به عنصر تشویق برای رشد خلّاقیت‌ها توجه ویژه دارد و معتقد است برای فرهنگ‌سازی صحیح و گسترش عقاید خالص و رغبت پاک آدمی باید زمینه‌های گرایش به اعمال و عقاید خیر را در افراد بشر به وجود آورد.

 

اصول تعلیم و تربیت

مهم‌ترین اصولی که فارابی در زمینه تعلیم و تربیت به آن معتقد بود عبارتند از:

1. تعلیم و تربیت برای فراهم آوردن سعادت تک تک افراد جامعه است.

2. تعلیم و تربیت جدایی‌ناپذیرند؛ زیرا آموزش‌های نظری و عملی در پیوند با هدف مدینه‌ی فاضله قابل توجیه می‌شوند؛ بنابراین آموزشی که به باور و عمل و همراه با اعتقاد و یقین منتهی نشود بی‌فایده است. چنان‌که گروهی از افراد که تنها به ظواهر عمل می‌کنند خارج از شرایط عضویت در مدینه قلمداد می‌شود.

3. رعایت تفاوت‌های فردی از لحاظ استعداد و گرایش به علوم و صنایع ضروری است.

 

عوامل تفاوت شیوه‌های تعلیم و تربیت

در عین حال فارابی معتقد بود نمی‌توان شیوه‌های یکسانی در تعلیم و تربیت به کار گرفت. مهم‌ترین دلایل وی در این زمینه عبارتند از:

1. تفاوت‌های قومی و فردی

از آن‌جا که گروه‌های مختلف مردم از حیث توانایی و قدرت متفاوتند، در نتیجه روش تعلیم هر قوم نسبت به قوم دیگر متفاوت می‌شود. در درون هر قوم نیز تفاوت‌های گروه‌ها و افراد باید ملاحظه شود تا تعلیم به نحوی سودمند صورت پذیرد. (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه: آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ص134) در واقع فارابی با بیان این نظریه معتقد است آداب، رسوم و فرهنگ هر منطقه و هر گروه باید محترم شمرده شود و با توجّه به نیازهای جامعه و با احترام به سنت‌های اقوام مختلف از تمام آن‌ها برای حرکت بهینه در مسیر تعالی جامعه باید بهره‌برداری شود.

2. تفاوت موضوع یا مواد آموزش

فارابی تعلیم را در یک تقسیم کلّی به دو نوع مسموع و تعلیم به احتذاء (تجربه و آزمایش) تقسیم می‌کند. در تعلیم مسموع، وسیله‌ی انتقال مفاهیم الفاظ هستند و شیوه‌ی احتذاء با پیروی و تقلید عملی می‌شود و متعلّم با مشاهده‌ی افعال معلّم و تقلید از او به مهارت دست می‌یابد که فارابی توجّه به هر دو را در امر تعلیم و تربیت ضروری می‌داند. (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ص134)آزمایش، تجربه، مهارت‌آموزی و کشف خلّاقیت ابعاد مختلفی هستند که در قسم دوم مورد توجه فارابی است. وی معتقد است که دانش‌پژوهان در صورتی می‌توانند مشکلات جامعه را حل کنند که فقط شنونده نباشند، بلکه با تقلید و آزمایش از آن‌چه یاد گرفته‌اند و کار در حیطه‌های مهارتی را بیاموزند تا بتوانند فهم‌ خود را در جامعه عملی سازند.

 

نتایج

ایران در عصر اسلامی، تحت تأثیر فرهنگ غنی اسلامی و علم‌دوستی ایرانیان، دانشمندان زیادی را به جامعه‌ی انسانی تقدیم کرده است.

این متفکرین جدا از ملّیت و قومیت خویش برای تعالی جامعه‌ی انسانی و باروری فکر و اندیشه‌ی او روش‌ها و متدهای مختلفی را ارائه کرده‌اند و کوشیده‌اند تا مبانی آن را بر پایه‌ی اعتقاد به خدا و تعقّل پایه‌گذاری کنند و از سوی دیگر برای ترسیم جامعه‌ی ایده‌آل یادآور شده‌اند که نظام تعلیم و تربیت باید در خدمت پرورش انسان‌های صالح قرار گیرد تا بتواند باور به خدا و قیامت و نیز تخصّص و تجربیات موردنیاز را به نسل‌های آینده منتقل کند. در این صورت تعلیم و تربیت از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند و تعلیمی که همواره توأم با تربیت صحیح باشد می‌تواند در مسیر ساختن مدینه‌ی فاضله انسان‌ها را هدایت کند.

 

منابع

1. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه‌ها (سمت)، مرکز تحقيق و توسعه‌ی علوم انساني، تهران، ١٣٨٨.

2. فارابی، سياست مدنيه، ترجمه و تحشيه فارسي سید جعفر سجادي، انجمن فلسفه‌ی ايران، تهران، 1358.

3. حلبی، علی‌ اصغر، تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلامی، تهران، انتشارات اساطیر، 1373.

4. شمس‌الدين، محمدبن محمود شهرزوري، نزهه‌الارواح و روضه‌الافراح (تاريخ الحكما)، ترجمه: مقصودعلي تبريزي، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، 1365.

5. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ علوم عقلی در تمدّن اسلامی، تهران، نشر صفا، 1371.

6. خلدون، عبدالرحمان بن محمد، مقدمه ابن خلدون، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1369.

7. خلكان، ابي العباس احمد بن محمد، وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، مشهد، سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان‌قدس رضوي، 1390.

8. ابی اصیبعه سعدی خزرجی، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، تهران: مؤسّسه‌ی مطالعات تاریخ پزشکی، ۱۳۸۷.

9. هانری کربن؛ تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه‌ی اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر،  .۱۳۷۱

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 29


تعداد امتیازات: (84) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (6572)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort