دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
پنجشنبه, 30 فروردین,1403

رایه الهدی (منشور جوان)/ قسمت ششم


رایه الهدی (منشور جوان)/ قسمت ششم

بر مركب هوي منشين سرو سرفراز  

*استاد نوغانی

منشور جوان سلسله مباحثي است از نامه‌ي 31 نهج‌البلاغه، در شماره‌ي گذشته عُجب و غرور به عنوان آفت عقل معرّفي شده و برای راه‌هاي معالجه‌ي آن مطرح شد كه ابتدا انسان در نفس خود بررسي كند كه چه عاملي در او سبب عُجب و خودبيني شده‌است، هر چه او را وادار به عُجب نموده، به وسيله‌ي خشوع و خضوع با آن مبارزه كند و با داروي تواضع آن را معالجه نمايد و اينك ادامه‌ي خطبه...   

نامه‏ ی 31 فراز 86 از سخنان مولا علی (علیه‏السّلام) به فرزندشان امام حسن (علیه ‏السّلام):

«وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّهِ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً وَ مَا خَيْرُ خَيْرٍ لَا يُنَالُ إِلَّا بِشَرٍّ وَ يُسْرٍ لَا يُنَالُ إِلَّا بِعُسرٍ»؛ پسرم نفس خود را از هرگونه پستی بازدار، هر چند تو را به اهدافت رساند، زیرا نمیتوانی به اندازهی آبرویی که از دست میدهی، بهایی به دست آوری، بردهی دیگری مباش، که خدا تو را آزاد آفرید، آن نیک که جز با شر به دست نیاید، نیکی نیست و آن آسایشی که با سختیهای فراوان به دست آید، آسایش نیست.

فراز 87: «وَ إِيَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَايَا الطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِل الْهَلَكَهِ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَهِ فَافْعَلْ فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قَسْمَكَ وَ آخِذٌ سَهْمَكَ وَ إِنَّ الْيَسِيرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ [أَكْرَمُ وَ أَعْظَمُ‏] أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنَ الْكَثِيرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْه‏»؛ پسرم بر حذر باش از این‏که مرکب‏ های طمع با سرعت تو را به سوی نابودی کشانند و اگر تو توانستی که بین تو و خداوند واسطه‏ای نباشد انجام ده؛ زیرا تو از روزی قسمت و سهم خود را دریافت خواهی کرد و مقدار کمی که از جانب خدا برسد بزرگ‏تر و محترمانه‏ تر است از مقدار زیادی که از دیگران برسد، هر چند همه‏ ی نعمت‏‏ ها با واسطه یا بدون واسطه از ناحیه ‏ی خداست.

توضیح دو فراز 86 و 87: یکی از تمایلات عالی انسان اتکاء به نفس و مستقل بودن و آزاد بودن است و آزاد زیستن، که خداوند در فطرت انسان قرار داده، چنان‏چه این تمایل را در کودکان به وضوح می‏ بینیم. یک کودک همین که به راه می‏افتد حاضر نیست دیگری دست او را بگیرد و یا به او کمک کنند، گرچه چند بار به زمین بیفتد باز با همت خودش بلند می‏شود و به راهش ادامه می‏ دهد و موقعی که غذاخور می‏شود سعی می‏کند خودش غذا بخورد. این‏ ها اموری فطری است که بدون تعلیم و تربیت بروز دارد. البتّه در رشد و شکوفایی‏ اش نیاز به مربی و معلم دارد و نوجوان و جوان هم در هر دوره‏ای نیاز به مربی و معلم دارد، بنابراین تمایلات عالی و فطری در وجود هر انسانی هست و در هر زمانی به گونه ‏ای بروز و ظهور دارد.

مولا در این دو فراز اشاره به همین تمايلات نموده، می‏ فرمایند: نفس خود را از ذلّت و پستی نگه‏دار. بعد اشاره می‏فرمایند به آن اموری که آفت این امر فطری است و یکی از آن‌ها، همان آرزوها و آمال‏ زیادی است که در فراز قبل فرمودند: «وَ اعْلَمْ يَقِيناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَكَ وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَك‏»؛ بدان که به یقین هرگز به آرزوهایت نخواهی رسید و از مدّت عمرت که معین شده تجاوز نخواهی کرد. پس حضرت می‏فرمایند که آرزوهایت را کم کن چون خواسته‏ها و آرزوها که زیاد شد انسان ناچار است برای رسیدن به آن‏ها به هر کار پستی تن دهد. لذا می‏فرمایند: تو برای رسیدن به آرزوهایت عزّت نفس و شخصیّت خود را از دست می‏دهی که هیچ چیزی نمی‏تواند آنچه را از دست داده‏ای جبران کند.

پس می‏فرمایند: خدا تو را مستقل و آزاد آفریده، تو برای رسیدن به مال و مقام بنده‏ی دیگران مباش. تواضع در برابر دیگران خوب است ولی خضوع و خشوع و مدح و ثنا برای رسیدن به مال و مقام دنیا شخصیت انسان را از بین می‏برد.

آفت دیگر شخصیّت و کرامت انسان طمع است که ضد قناعت است. انسان اگر در زندگی قانع نبود، طمع به مال دیگران دارد و لذا مولا از طمع برحذر می‏دارند، چرا که طمع حد معینی ندارد و می‏فرمایند: «وَ إِيَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَايَا الطَّمَعِ»؛ طمع انسان را به هلاکت می‏کشاند؛ یعنی شخصیّت انسان را نابود می‏کند، چون طمع حدّ معینی ندارد. هرچه هم داشته باشد باز طمعِ بیشتری دارد، پس به هر کار پستی تن می‏دهد تا نفس طمّاع خود را اشباع کند. از این‏که فرمودند از مطایای طمع برحذر باش، شاید مطایا که جمع آمده اشاره به این باشد که راه‏های طمع مختلف است و چنان‏چه گفته شد حد و مرز مشخص و معینی ندارد و آنچه مرکب طمع را مهار می‌کند قناعت است.

بنابراین می‏فرمایند: اگر بتوانی به آنچه خدا نصیب و قسمتت کرده قناعت کنی که همان حدّ کفاف است قانع باش و کس دیگر را در این باره واسطه‏ ی نعمت بیشتر قرار مده، چون همان زندگی کم و به حدّ کفاف با ارزش‏تر است از چشم‏داشت به دیگران. بعد برای این‏که گمان نشود که آنچه با واسطه به انسان می‏رسد از جانب خدا نیست، می‏فرمایند: گرچه دیگران هم واسطه باشند آن‏ها را هم خدا واسطه قرار داده، لذا از جانب اوست.

فراز 90 نامه ‏ی 31 مولا علی (علیه ‏السّلام):

در این قسمت نامه سخن تغییر نموده و به نکات مهم و گوناگون از مسائل اخلاقی و تربیتی کوتاه و پرمعنا اشاره نموده و سفارش می‏نمایند و می‏فرمایند: «وَ تَلَافِيكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِك»؛ تلافی و جبران آنچه  بر اثر سکوت از دست داده‏ای آسان‏تر است از آنچه به واسطه‏ ی سخنت از بین رفته ‏باشد.

توضيح: گاهی می‏ شود که به جهت سکوت، انسان موقعیت و فرصتی را از دست می‏دهد، بنابراین سخن به موقع هم پسندیده است و هم نافع و اگر موقعیت را از دست بدهد و سود و بهره ‏ای نبرده ولی زیان هم نکرده و از سرمایه کم نشده و جبرانش ممکن و آسان است.

مولا با مثالی ارزش سکوت را بیان کرده می‏فرمایند: «وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاء»؛ محافظت و نگه‏داری آنچه در مشک است به محکم بستن دهانه‏ی آن است؛ یعنی ظرف دل را مسدود کن به بند خاموشی.

امام صادق (علیه ‏السّلام) می‏فرمایند: «الصُّمْتُ مِفتاحُ کُلٍّ راحَهٍ مِن الدِّنیا وَ الآخِرُهِ و الصَّونُ مِن الخطایا و الزَّلَلِ وَ قَد جَعَلَهُ اللهُ یستراً عَلَی الجاهِلَ وَ تَزَیَّناَ لِلعالمِ»؛ سکوت و خاموشی کلید راحتی دنیا و آخرت و نگه‏دارندهی از خطاها و لغزش‏ هاست و برای جاهل و نادان پوشش و حجابی است که عیوب درونی آن را که نادان است می‏پوشاند و برای عالم و دانشمند زینت و وقار است (بحار الانوار،ج68،ص284،ح38).

در سفارش ‏های لقمان به پسرش آمده است: «یا بُنیَّ! إنْ كُنت زَعَمْت أنَّ الْكلامَ منْ فِضَّهٍ فَانَّ السُّكوت من ذَهبٍ»؛ فرزند عزیزم! اگر گمان می كنی سخن گفتن، نقره است به درستی كه سكوت، طلا است (وسایل الشیعه، ج12، ص183).

«وَ حِفْظُ مَا فِي يَدَيْكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِي يَدَيْ غَيْرِك‏»؛ نگه‏داری و قناعت آنچه در دست داری از مال و ثروت نزد من بهتر و محبوب‏تر است از درخواست به طمع آنچه در دست دیگری است. یعنی چشم به مال مردم نداشته باش و مال خود را با قناعت و میانه‏روی در معیشت حفظ کن تا محتاج دیگران نباشی.

فراز 91: «وَ مَرَارَةُ الْيَأْسِ خَيْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاس‏»؛ تلخی و نا امیدی از متاع دیگران بهتر است از اظهار نیاز و دست حاجت برآوردن به سوی دیگران.

«وَ الْحِرْفَهُ مَعَ الْعِفَّهُ خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُور»؛ و کار و شغلی که با عفّت و درستکاری باشد (گرچه درآمد کمی داشته باشد) بهتر و با ارزش‏تر است از توانگری و ثروت زیادی که توأم با گناه و تقلّب و بزه‏کاری باشد.

«وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّه‏»؛ هر کس اسرار خویش را بهتر از دیگران نگه‏داری می‏ کند؛ یعنی اگر کسی بخواهد اسرارش فاش نشود باید به دیگران گرچه افراد نزدیکش باشند، نگوید؛ چه بسا نزدیک‏ترین افراد از راه دلسوزی و چاره ‏جویی آن را به دیگران بازگو کنند.

فراز 92: «وَ رُبَّ سَاعٍ فِيمَا يَضُرُّه‏»؛ چه بسا سعی و تلاش ‏هایی که به زیان شخص تمام می‏شود و لذا انسان از عاقبت هر کوشش و تلاشی بی‏ خبر است مگر سعی و کوششی که در راه خداوند و با خلوص نیّت باشد که چنین کوششی بی‏نتیجه نخواهد بود و موجب ندامت و پشیمانی نخواهد شد. «مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَر»؛ کسی‏که پرحرفی کند، حرف‏های بیهوده و بی‏معنا زیاد خواهد گفت و هر کس فکر و اندیشه کند در امور بینا خواهد شد.

می‏فرمایند: «قَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُم‏»؛ پسرم به نیکوکاران بپیوند و قرین و مصاحب آنان باش تا از ایشان باشی و از افراد شر و بد جدا شو و دوری کن تا از آنان محسوب نشوی.

توضيح: چون انسان موجودی است انفعالی و دارای انس و علاقه، خلق و خوی جامعه و دوستان در او خیلی مؤثّر است. با هرکس رفیق و هم‌نشین شود اثر متقابل دارد و هر کدام قوی‏تر و با اراده ‏تر باشد می‏تواند در طرف مقابل مؤثر باشد. لذا اگر دوست و مصاحب انسان خوب باشد اخلاق خوب در او مؤثّر است و اگر بد باشد به تدریج اخلاق بد در او اثر می‏گذارد. لذا در قرآن کریم و در لسان روایات درباره‏ی انتخاب دوست و همنشین سفارش زیادی شده است. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»؛ ای مؤمنین تقوا پیشه کنید و با راست‏گویان باشید (توبه/119). یعنی تقوای الهی ایجاب می‏کند که انسان با کسانی دوستی و رفاقت کند که ایمان در گفتار و کردار و به طور کلّی دارای خلق و خوی راستی و صداقت باشند. «الْأَخِلَّاء يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَِ»؛ دوستان در قیامت بعضی با بعضی دشمن خواهند بود مگر متّقین (زخرف/67). چون دوستان با تقوا نسبت به یکدیگر طمع و توقّع ندارند یکدیگر به راه باطل نمی‏کشانند، دروغ و فریب در کارشان نیست. و دوستیشان بر اساس تقوا و ایمان به خدا و توصیه ‏ی به کار خیر است و چون در آخرت نتیجه ‏ی خوبی این دوستان خوب را ببینند از یکدیگر راضی هستند و اگر برعکس شود دشمن خواهند بود و از یکدیگر برائت می‏جویند. 

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 23


تعداد امتیازات: (2) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1850)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort