دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 10 فروردین,1403

رايـة الهدي (بررسی خطبه 86 نهج البلاغه)


 رايـة الهدي (بررسی خطبه 86 نهج البلاغه)

توحيد نظري و توحيد عملي

نگاهي برخطبه‌ي86 (اعتقادي، اخلاقي )/ استاد نوقاني                                

بخش اول این خطبه درباره‌ي معرفی چند صفت از صفات الهی است که توحید نظری نام دارد و بخش دوم آن پند و نصیحت و سفارش به تقوا و دوری از گناه و حفظ حقوق الهی است که توحید عملی نامیده می‌شود.

در این خطبه مولا مانند معلمی آگاه و پدری دلسوز و راهنما و پیشوایی که به راه و مقصد کاملأ آگاهی و به گفته‌های خود صدرصد ایمان دارد، به راهنمایی و ارشاد انسانهای غافل و سرگرم به زندگی دنیا و دل‌بسته به آن پرداخته و آنان را به راهی که در پیش دارند تذکر داده و به هدف آفرینش که بازگشت به سوی حق است ارجاع می‌دهند؛ چرا که انسان، مجذوب این دنیای پرزرق‌وبرق و فریبنده که با طبیعت حیوانی او بیشتر سنخیت دارد، شده و از خالق خود و هدف خلقت خویش غافل گشته، خدا را فراموش نموده و در نتیجه خود و آینده‌ي خود و زندگی پس از مرگ را از یاد می‌برد. «نَسواالله فَانساهُم اَنفُسهُم»(حشر/19)؛«خدا را فراموش کردند، خدا هم خودشان را از یاد‌شان برد».

گرچه انسان رو به آخرت است ولی تمام همّش دنیاست و از آن حقیقتی که در پیش دارد غافل است و یا خود را به تغافل زده تا مرگ و اهوال پس از مرگ فکرش را مشغول نسازد. بنابراین مولا در ابتدای خطبه، خدا را با صفات ثبوتیه(علم، قدرت و غلبه) معرفی می‌نمایند، چرا که اگر انسان خدا را با این صفات بشناسد و ایمانش به حد یقین برسد ممکن نیست در اعمال و رفتارش مراقبت و مواظبت نباشد.

علم و قدرت الهي

فراز1: «قَدْ عَلِمَ السِّرائِرَ، وَ خَبَرَ الضَّمائِرَ، لَهُ الاِْحاطَةُ بِكُلِّ شَىْء، وَ الْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَىْء، وَ الْقُوَّةُ عَلى كُلِّ شَىْء»؛ «خداوند به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه با خبر است، به همه چیز احاطه دارد و بر همه چیز غالب و پیروز و بر همه چیز توانا‌ست».

خداوند در اول سوره‌ي بقره در توصیف متّقین که مشمول هدایت قرآن کریم می‌باشند می‌فرمایدالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»(بقره/3و4)؛ «آنان كه به غيب (‌آن‌چه از حس پوشیده و پنهان است) ايمان مى‏آورند و نماز را بر پا مى‏دارند و از تمام نعمت‌ها و مواهبی که به آن‌ها روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند و آنان كه به آن‌چه بر تو نازل شده و به آن‌چه پيش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ايمان مى‌آورند و به رستاخیز يقين دارند». متّقین کسانی هستند که ایمان به غیب دارند و به لوازم آن که نماز و انفاق و ایمان به قرآن و اوامر و نواهی آن و ایمان به تمام پیامبران الهی است، عمل می‌کنند و به زندگی پس از مرگ هم یقین دارند. ایمان به غیب یعنی توحید نظری و ایمان به لوازم آن، توحید عملی است.

 اگر انسان ایمانش به خدا به حد یقین و باور رسیده باشد و او را در تمام امور خود حاضر و ناظر بداند، ممکن نیست در محضر خدا معصیت و نا‌فرمانی کند، حتی فکر گناه را هم در دل و ضمیر خود راه نمی‌دهد. بنابراین مولا قبل از پند و نصیحت، خدا را با صفاتی که در قرآن خود را معرفی نموده توصیف می‌‌نمایند، چون بشر با علم محدود نمی‌تواند به وجود نا‌محدودی مثل خدا و صفاتی که ذاتی اوست، علم و شناخت پیدا کند، مگر به آن چه خود توصیف و معرفی نموده است: «أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ»(توبه/78‌‌)؛ «آيا نمی‌دانستند كه خداوند اسرار و سخنان درگوشی آن‌ها را مى‏داند و خدا داناى همه‌ی غیب‌ها (و امور پنهانی) است؟» مولا در این خطبه با اقتباس از این آیه و امثال آن که در قرآن زیاد است می‌فرمایند:« قَدْ عَلِمَ السِّرائِرَ، وَ خَبَرَ الضَّمائِرَ»؛ «به نهان‌ها آگاه است، و از انديشهها باخبر است». خدای متعال نسبت به تمام موجودات و کل هستی چون مخلوق او هستند علم حضوری دارد. هیچ چیز از حیطه‌ي علم و قدرت او خارج نیست؛ او احاطه‌ي علمی به همه چیز داردالا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ»(فصلت/54)؛ « آگاه باشید كه خدا بر همه چيز احاطه دارد».

سوره‌ي تغابن و سوره‌ي حدید موضوع علم و قدرت الهی را در رابطه با خلقت و مالکیت ذات اقدس الهی چنین مطرح می‌کند: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنكُمْ كَافِرٌ وَمِنكُم مُّؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ. خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ. يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»(تغابن/2-4) ؛«او كسی است كه شما را آفريد (و به شما آزادی و اختیار داد) گروهی از شما کافرید و گروهی مومن و خداوند به آن‌چه انجام می‌دهید بیناست. آسمان‌ها و زمين را به حق آفريد و شما را (در‌ عالم جنین) تصویر کرد، تصویری زیبا و دلپذیر و سرانجام (همه) به سوى اوست. آن‌چه را كه در آسمان‌ها و زمين است مى‏داند و از آن‌چه پنهان یا آشکار مى‏كنيد، باخبر است و خداوند از آن‌چه درون سینه‌هاست آگاه است».

«لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»(حديد/2و3)؛ «مالکیت (و حاکمیت) آسمان‌ها و زمين از آن اوست؛ زنده مى‏كند و مى‏ميراند و او بر هر چيز تواناست اول و آخر و پیدا و پنهان اوست و او به هر چيز داناست».

این آیات بیانگر این حقیقت است که خدا به علم و قدرتش موجودات را خلق کرده است؛ بنابراین علم و قدرتش بر همه چیز از ظاهر و باطن و ابتدا و انتهای آن‌ها احاطه دارد، چرا كه علمش در محدوده‌ي زمان و مکان نیست؛ بلکه او خالق زمان و مکان است و خالق، علم و قدرتش محیط بر مخلوق است، پس هیچ چیز از علم او خارج و پنهان نيست و همه چیز مخلوق و مملوک اوست. زنده می‌کند و می‌میراند و همه‌ي موجودات تحت سیطره و حکومت او هستند و او بر همه چیز غالب و قادر است؛ به فرموده‌ي مولا: «وَ الْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَىْء، وَ الْقُوَّةُ عَلى كُلِّ شَىْء». قرآن کریم نیز می‌فرمایدوَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ»(يوسف/22)؛ «و خداوند بر كار خود پیروز است ولى بيشتر مردم نمى‏دانند».

قهر و غلبه در انسان‌ها به وسیله‌ي نیرو و قدرت‌های نسبی آن‌ها اعمال می‌شود. هر کس نیرو و قدرت و امکانات بیشتری داشته باشد بر کسی که قدرت کمتری دارد سلطه و غلبه پیدا می‌کند. هر غالبی مغلوب ما فوق خود و هر مغلوبی غالب بر مادون خود می‌باشد. ولی قهر و غلبه و سلطه‌ي الهی از این مقوله نیست او چون خالق و هستی‌بخش است و همه‌ي موجودات، وجود و هستی‌شان از اوست؛ لذا همه تحت سیطره و اراده‌ي او هستند و در عالم تکوین از خود اراده‌ای ندارند. در قرآن کریم این مطلب چنین آمده است: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(يس/83)؛ «فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند تنها به آن می‌گوید موجود باش، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود». ولی با این وصف به انسان در امور تشریعی اختیار و آزادی داده که در انتخاب راه و پیمودن طریق سعادت و کمال یا شقاوت و فساد، خود تصمیم بگیرد و برگزیند. اگر راه سعادت را انتخاب کرد، خدا توفیق می‌دهد و یاری‌اش می‌نماید و اگر با سوء انتخاب راه فساد و شقاوت را اختیار نمود او را به حال خود وا می‌گذارد؛ پس مولا در ادامه‌‌ي خطبه‌ي86 سفارش به توحید عملی نموده، می‌فرمایند:

فراز2: «فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُ مِنْكُمْ فى اَيّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ اِرْهاقِ اَجَلِهِ، وَ فى فَراغِهِ قَبْلَ اَوانِ شُغُلِهِ، وَ فى مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ اَنْ يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ، وَلْيُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ، وَلْيَتَزَوَّدْ مِنْ دارِ ظَعْنِهِ لِدارِ اِقامَتِه»؛ «هر کس از شما در روزگارانی که مهلت دارد به اعمال نیکو بپردازد پیش از آن که مرگ فرا‌رسد و در ایام فراغت پاک باشد، پیش از آن که گرفتار شود، و در ایام رهایی نیکوکار باشد، پیش از آن که مرگ گلوگاه او را بفشارد، پس برای خود و جايی که می‌رود آماده باشد و در این دنیا که محل کوچ کردن است برای منزلگاه ابدی، توشه‌ای بردارد».

کسانی که اهل عملند، قبل از این که مرگ آن‌ها فرا‌رسد و قبل از این که به عذاب الهی، بیماری، پیری، ضعف، فقر و سایر عوارضی که حال عبادت و توان عمل را از آن‌ها می‌گیرد، مبتلا شوند؛ یعنی در زمان آسودگی و سلامتی بايد براي خود و جایی و راهی که در پیش دارند آماده شوند و از این گذرگاه دنیا که سرانجام باید از آن رفت، برای جایگاه و منزلگاه ابدی خود زاد و توشه‌ای بردارند. پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌واله) نیز به این مطلب اشاره فرموده‌اند: «اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ- شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتَكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ غِنَاكَ قَبْلَ فَقْرِكَ وَ فَرَاغَكَ قَبْلَ شُغُلِكَ وَ حَيَاتَكَ قَبْلَ مَوْتِكَ»(مجلسي، ص77)؛ «پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت شمار: جوانيت را پيش از پيرى تندرستي‌ات را پيش از بيمارى، دارائي‌ات را پيش از نادارى، آسودگي‌ات را پيش از سرگرمى، زندگي‌ات را پيش از مردن».

مولا پس از این که خدا را با آن صفات معرّفی فرمودند برای این که انسان دل‌بسته به این دنیا نشود و از خدا و هدف آفرینش و خلقت خود غافل نگردد به این حقیقت که زندگی دیگری پس از ایام زود گذر دنیا وجود دارد تذکر می‌دهند، چون یاد مرگ علاقه و دلبستگی به دنیا را کم می‌کند و اگر انسان علاقه و محبت دنیا را از دل خود بیرون کرد آن‌گاه یاد خدا و محبت خدا در دلش جای‌گزین می‌شود و اين محبت او را به اطاعت و عبادت وادار می‌کند و از معصیت مانع می‌شود. «قال‌الصّادق(عليه‌السّلام): ذِکْرُ الْمَوتِ یُمِیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ وَیَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیُقَوِّی القلبَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَیُرِقُّ الطَّبْعَ وَیَکْسُرُ اَعْلامَ الْهَوَی وَیُطْفِیءُ نارَ الْحِرْصِ وَیُحَقِّرُ الدُّنْیا»(گيلاني، ص505)؛ «حضرت امام صادق(علیه‌السلام) فرموده‌اند: يادكردن مرگ و به ياد موت بودن، شهوت‌ها را بر‌طرف مى‏كند و خواهش‌هاى نفس را مى‏ميراند و هر چه را كه مورث غفلت است قلع مى‏كند و ميل به جانب خدا را قوّت مى‏دهد و دل را نرم مى‏كند و آثار و علامات هوا و هوس را درهم مى‏شكند و آتش حرص را خاموش مى‏كند و دنيا را در نظر او بى‏قدر و بى‏اعتبار مى‏كند».

مرگ چیزی نیست که کسی باور نداشته باشد؛ چون هر انسانی در طول زندگی خود با مرگ عزیزانی مواجه بوده و هست، ولی آن‌چه را که یقین و باور ندارد زندگی و بقای بعد از مرگ و عالم برزخ و قیامت است و از همین روست که دنیا را هدف قرار داده و برای بیشتر ماندن و به عیش و نوش گذراندن حاضر است همه‌ي انسان‌‌ها را فدای خود کند تا چند صباحی بیشتر به زندگی ادامه دهد؛ اما انسانی که دنیای زودگذر و قدرت رو به زوال خود را می‌بیند و به زندگی پس از مرگ یقین دارد هدفش رسیدن به آن زندگی است که زمانش نامحدود و لذتش لایزال است؛ بنابراین حاضر نیست برای رسیدن به دنیا دانه‌ای را از دهان مورچه‌ای جدا کند. این است فرق دو انسانی که یکی هدفش دنیا و رسیدن به آمال و آرزوهای آن است و یکی هدفش آخرت و رسیدن به مقام قرب الی‌الله و جلب رضای اوست؛ پس مولا به چنین انسانی که زندگی پس از مرگ را باور دارد تذکّر می‌دهند تا در این دار دنیا که دار مهلت و فراغت است برای آینده‌ي خود که فرصت‌هایش از دست می‌رود کار کند، چرا که وقتی اجل فرا‌می‌رسد دیگر زمان عمل نیست؛ بلکه هنگام نتیجه‌ي عمل است؛ «يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى، يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي»(فجر/23-24)؛ «آن روز انسان متذکر می‌شود؛ اما این تذکر چه سودی برای او دارد؟ می‌گويد ای كاش براى (این) زندگیم چیزی از پيش فرستاده بودم».

 در روز قیامت که انسان غافل، نتیجه‌ي اعمال خود را می‌بیند از خواب غفلت بیدار می‌شود و با حسرت می‌گوید: ای کاش در دنیا برای زندگی ابدی امروز کار خیری انجام داده بودم و زاد توشه‌ای پیش فرستاده بودم اما این توجه و تذکر دیگر سودی ندارد.

از امام باقر(علیهالسلام) نقل شده که فرمودند: «إِنَّ الْعَمَلَ الصَّالِحَ يَذْهَبُ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَمْهَدُ لِصَاحِبِهِ كَمَا يَبْعَثُ الرَّجُلُ غُلَامَهُ فَيَفْرُشُ لَهُ ثُمَّ قَرَأَ وَ أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُون»(روم/44)؛ «عمل صالح انسان پيشاپيش مي‌رود و بهشت را براى صاحبش آماده مي‌كند همان طورى كه مثلأ انسان، خدمتگزار و غلام خود را مي‌فرستد كه بستر و لوازم استراحت را آماده كند. سپس حضرت ادامه دادند: «اما مؤمنين كه عمل صالح بجا مى‏آورند به سود خودشان آماده می‌سازند»(مجلسي، ص185).

حفظ قر‌آن و حقوق الهي

فراز3: «فَاللّهَ اللّهَ اَيُّهَا النّاسُ فيمَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتابِهِ، وَ اسْتَوْدَعَكُمْ ، مِنْ حُقُوقِهِ»؛«ای مردم  خدا را خدا را پروا کنید برای حفظ قرآن که از شما خواسته و حقوقی که نزد شما سپرده است».

در این بخش مولا با تکرار لفظ الله اعلام خطر می‌کنند و درباره‌ي حفظ قرآن و حقوق الهی هشدار می‌دهند.

«فيمَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتابِهِ» مقصود از حفظ قرآن نگهداری از جلد و کاغذ و خطوط آن نیست، گر چه حفظ آن‌ها هم به جهت احترام قرآن لازم است، اما مقصود از حفظ قرآن عمل به اوامر و ترک نواهی و اجرای احکام آن است همان احکامی که اگر اجرا شود موجب رشد و تعالی انسان است و اگر ترک گردد باعث سقوط انسانیت است. حفظ قرآن به معنی محافظت از نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، حجاب، امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز و دوری از دروغ و تهمت و ریا و رشوه است. حفظ قرآن محافظت از شعائر اسلامی آن هم نه به معنای صورت ظاهر آن‌ها، بلکه محافظت و مراقبت از باطن این اعمال در جامعه است. باطن نماز، نمازی است که ما را از فحشاء و منکرات باز مي‌دارد. باطن زکات، زكات و انفاقی است که جامعه را از جهت اقتصادی اصلاح کند و ثروت‌های باد آورده را رسیدگی کند و جامعه‌ي طبقاتی را از بین ببرد. باطن حج این است که مسلمانان در مراسم حج با هم آشنا شوند و به مشکلات جهان اسلام رسیدگی کنند. باطن جهاد، اول جهاد با نفس است تا بتوان در جهاد با دشمن و جهاد در راه خدا از مال و جان گذشت. باطن حجاب حفظ عفّت جامعه است. محافظت از این حکم قرآن، فقط در چادر یا مقنعه یا روسری خلاصه نمی‌شود، بلکه با عوامل بی‌عفتی و فسادی که جوانان را تهدید می‌کند باید مبارزه کرد که یکی از آن‌ها بی‌حجابی یا بد‌حجابی است و از همه مهم‌تر امر به معروف و نهی از منکر است که متأسفانه در بعضی موارد به بهانه‌ي دفاع از آزادی و حقوق بشر ترک می‌شود. اگر در جامعه‌ای معروف ترک گردد، منکر يعني دروغ، ریا، غیبت، تهمت و... رواج پیدا می‌کند و چه بسا جای خود را عوض می‌کند؛ یعنی معروف، منکر و منکر، معروف شناخته می‌شود. پس اعلام خطر و هشدار مولا درباره‌ي حفظ قرآن محافظت از احکام و دستورات و حلال و حرام آن است.

«وَ اسْتَوْدَعَكُمْ، مِنْ حُقُوقِهِ»؛«آن‌ها خدا را درست نشناختند». حقوق الهی زیاد است، اولین حق الهی بر بندگانش شناخت و معرفت اوست؛ البته شناخت کامل برای کسی مقدور نیست، چون خودش در چند جای قرآن کریم فرموده: «ماقَدَرواالله حَقّ قَدره»(انعام/91)، مفسرین مقصود از این جمله «ما عَرَفوالله حَقّ مَعرِفَته»می‌دانند؛ یعنی «نشناختند خدا را حق شناخت او»، ولی از هرکسی درحد امکان، شناخت و معرفت خواسته شده است؛ زیرا یکی دیگر از حقوق الهی اطاعت است، و اطاعت بدون شناخت مانند رفتارکودکی است که دستور پزشک را از روي عادت یا اجبار انجام مي‌دهد.

 مولا در خطبه‌ي ديگري(خطبه‌ي‌216) بعد از این که حق را تعریف و توصیف نموده می‌فرمایند: حق طرفینی است، یعنی هر کس که بر دیگری حق دارد طرف مقابل هم بر او حقی دارد که باید ادا کند.

«وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى اَلْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ اَلثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ اَلْمَزِیدِ أَهْلُهُ ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً اِفْتَرَضَهَا لِبَعْضِ اَلنَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَکَافَأُ فِی وُجُوهِهَا وَ یُوجِبُ بعْضُهَا بَعْضاً وَ لاَ یُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْضٍ»؛ «لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آن را دو چندان کرده است، از روی بخشندگی وگشایشی که خواسته به بندگان عطا فرماید. پس خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد و آن حقوق را در برابر هم گذاشت که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند و حقی بر کسی واجب نمی‌شود مگر همانند آن را انجام دهد».

اگر کسی را بر دیگری حقی باشد که دیگری را بر او حقی نباشد این حق اختصاص به خداوند سبحان دارد که حقش یک طرفه است، چون او مالک هستی همه موجودات است؛ بنابراين اگر انسان‌ها کار نیکی انجام دهند یا او را اطاعت و عبادت کنند تنها انجام وظیفه نموده و بر او حقی ندارند؛ لکن خداوند حق خود را بر بندگان اطاعت خود

قرار داده و در مقابل پاداش آنان را حقی بر خود به طور چندین برابر در نظر گرفته و حتی بیشتر از آن برای کسانی که اهلش باشند مقرر فرموده چرا که حق اطاعت و بندگی و خضوع و خشوع فقط مخصوص خداوند است که شامل حق عبادت و ولایت و حکومت نیز می‌شود.

«لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ. وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ‏»(يس/60-61)؛ «شیطان را نپرستید که او برای شما دشمن آشکاری است و این که مرا بپرستید که راه مستقیم این است» ؛«وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ... وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ... وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»(مائده44،45،47)؛ «و آن‌ها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافرند... و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است... و کسانی که بر طبق آن‌چه نازل کرده حکم نکنند، فاسقند». هرکس به حکومت و قانون الهی تسلیم نشود و حکم نکند و غیر حکم خدا را جاری کند کافر و ظالم و فاسق است، پس«وَ اسْتَوْدَعَكُمْ، مِنْ حُقُوقِهِ»اشاره به همین حقوق است که خداوند به عنوان امانت به بندگانش سپرده است که اگر خیانت کنند مسئول خواهند بود و اگر محافظت نمایند یعنی اطاعت و ولایت او را گردن نهند و حکم و قانون او را اجرا نمایند، علاوه بر انجام وظیفه و اداي تکلیف اجر و پاداش مضاعف هم خواهند داشت.

هدف‌مندي خلقت انسان

فراز4: «فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً، وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى، وَ لَمْ يَدَعْكُمْ فى جَهالَة وَلاعَمًى. قَدْ سَمّى آثارَكُمْ، وَ عَلِمَ اَعْمالَكُمْ، وَ كَتَبَ آجالَكُمْ»؛ «پس همانا خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به حال خود وانگذاشت و در گمراهی و کوری رها نساخته است. کردارتان را بیان فرمود و از اعمال شما با خبر است و سرآمد زندگی شما را مشخص کرد».

 مولا برای کسانی که منکر قیامت و معاد و جزای اعمال هستند و مرگ را پایان زندگی می‌دانند و بنابراین هیچ حقی را رعایت نمی‌کنند و هیچ تکلیفی را انجام نمی‌دهند، به عنوان دلیل بر وجود معاد و قیامت؛ هدف‌داری جهان آفرینش و خصوصا انسان را یاد‌آور می‌شوند که« خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید، و به حال خود وانگذاشت»؛ زیرا جهان آفرینش با این عظمتی که هر چه علم پیشرفت می‌کند نظم حاکم بر آن آشکارتر می‌گردد و انسان که موجود برتر این عالم است و به وسیله‌ي نیروی عقل و اندیشه توانسته موجودات این جهان را از جماد و نبات و حیوان مسخر گرداند بیهوده خلق نشده‌اند. اگر هدف خلقت انسان فقط همین چند روز زندگی دنیا باشد آن هم توأم با ناراحتی‌ها و مشکلات درد و رنج، خوشی‌هایش توأم با ناراحتی‌ها، کامروایی‌هایش توأم با ناکامی‌ها، شیرینی‌هایش آمیخته با تلخی‌ها ، بعد هم دوران کهولت و پیری همراه با ضعف ناتوانی‌های آن، امری بس بیهوده خواهد بود. آیا هیچ عاقلی می‌تواند باور کند که هدف از آفرینش جهان و انسان همین باشد که موجودی با این همه استعداد و توانائی که در وجودش نهاده شده فقط برای همین چند روز زندگی دنیا باشد و با مرگ پایان یابد و نیست و نابود گردد. اگر همین باشد که کاری عبث و بیهوده است، و خدای علیم و حکیم و قدیر منزه است از این که کار عبث و بیهوده و باطل انجام دهد. «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ، فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ»(مومنون/115،116)؛ «آيا گمان کردید شما را بيهوده آفريده‏ايم به سوی ما بازگردانیده نمی‌شوید؟ پس برتر است خداوندی که فرمانروای حق است (از این که شما را بی‌هدف آفریده باشد) معبودی جز او نیست؛ او پروردگار عرش کریم است».

«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ »(حجر/85)؛ «و ما آسمان‌ها و زمين و آن‌چه را ميان آن دو است جز به حق نيافريديم ساعت موعود(قیامت) قطعأ فرا‌خواهد‌رسيد (و جزای هرکس به او می‌رسد) پس از آن‌ها به طرز شایسته‌ای صرف نظر کن (و آن‌ها را بر نادانی‌ها‌یشان ملامت ننما».

« يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا...»(حج/5)؛ «ای مردم اگر در رستاخیز شکی دارید (به این نکته توجه کنید که) ما شما را از خاک آفریدیم سپس از نطفه و بعد از خون بسته شده سپس از«مضغه»(چیزی شبیه گوشت جویده شده) که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم(که بر هر چیز قادریم) و جنین‌هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم(مادران) نگاه می‌داریم؛ (و آن‌چه را بخواهیم ساقط می‌کنیم) بعد شما را به صورت طفلی بیرون می‌آوریم؛ سپس هدف این است که به حد کمال و بلوغ خویش برسید و بعضی از شما قبض روح می‌شوند؛ و بعضی از شما به نامطلوب‌ترین مرحله‌ي عمر می‌رسند؛ آن‌چنان که بعد از علم و آگاهی چیزی نمی‌دانند»؛ این آیه بعد از بیان سیر تکاملی خلقت این مطلب را متذکّر می‌شود که انسان پس از رسیدن بحد کمال جسمی باز سیر نزولی دارد و به ارذل‌العمر می‌رسد و دانستنی‌های خود را از یاد می‌برد، پس هدف از خلقت او تکامل مادی و جسمانی نیست، چون حرکات مادی سیر صعودی و نزولی دارد پس هدف به کمال رسیدن انسان است، منتهی این سیر تکاملی به دست خود او و با اختیار و اراده باید انجام پذیرد. در آخر آیه که می‌خواهد هدف خلقت انسان و قیامت و معاد را اثبات نماید خود را به صفت حق توصیف می‌نماید، چون حق نقطه‌ي مقابل باطل است و با آن جمع نمی‌شود و اگر بازگشت انسان در قیامت نباشد خلقت انسان عبث و بیهوده و باطل است و با صفت حق بودن خدا منافات دارد.

«أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى... أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى»(قيامت/36،40)؛ «آيا انسان گمان مى‏كند بى‏ هدف رها مى‏شود؟... آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند»؟

مولا هم با اقتباس از همین آیات برای اثبات معاد فرمودند: «اللّهَ سُبْحانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً، وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى وَ لَمْيَدَعْكُمْ فى جَهالَة وَلاعَمًى. قَدْ سَمّى آثارَكُمْ، وَعَلِمَ اَعْمالَكُمْ، وَ كَتَبَ آجالَكُمْ »(خطبه‌ي86، فراز4)

منابع:

1. مصبا ح الشریعه( منسوب به امام صادق (عليه‌السلام))، ترجمه عبدالرزاق گیلانی، بي‌جا، پيام حق، 1385.

2. علامه مجلسي؛ بحار انوار، ج74، قم: نشر اسلامي، بي‌تا

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 26


تعداد امتیازات: (20) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (3204)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort