تاریخ ارسال خبر: 01 آبان 1391 | گروه خبری:
سر مقاله
خستگی و گرسنگی بیتابشان کرده بود. رسول خدا کلنگ را بر زمین گذاشت و کیسه ای خاک بر دوش کشید و به آن سوی شکاف برد. جابر با نگاه خویش پیامبر را دنبال کرد. دانه های درشت عرق در زیر شعاع سوزان خورشید بر پیشانیاش میدرخشید؛ از شدّت گرسنگی سنگی بر شکم بسته بود تا ضعف مانع کارش نشود. جابرکه چون دیگران دست از کارکشیده بود تا خواست قدری بیاساید در گوشه ای پیامبر را دید که ردای خود را زیر سر نهاده و با همان سنگی که بر شکم بسته به خواب رفته است. قدری اندیشید و به سرعت راهی خانه شد. همسرش که او را این وقت روز پریشان و آشفته در خانه میدید هراسان شد و پرسید: چه خبر شده؟ لشگریان دشمن به اینجا رسیده اند؟ جابر قدری آرام گرفت و گفت نه نگران نباش، فقط بگو بدانم در خانه چه داریم؟ من رسول خدا را سخت گرسنه یافتم. همسرجابر سر به زیر انداخت و گفت: فقط یک صاع جو. جابر اطراف خانه را کاوید؛ مدّت ها بود بر مدینه قحطی و خشکسالی سایه افکنده بود و مردم به سختی گذران می کردند. ناگاه چشمش به ماده بز کوچکشان افتاد. با خوشحالی به همسرش گفت: جو ها را آرد کن؛ و خود مشغول ذبح ماده بز شد. همسر جابر به انبار رفت تا کیسه ی جو و دسداس را بیاورد. جابر گوشت ها را قطعه قطعه کرد و به همسرش سفارش غذا داد و به نزد پیامبر برگشت. همه مشغول به کار شده بودند. جابر به دنبال پیامبر صحرا را کاوید. حضرت خستگی ناپذیر کلنگ می زد و می خواند:«لاعيشإِلاّ عيش الاخرة، فاكرم الانصار والمهاجره» و مهاجر و انصار در جواب حضرت پاسخ می دادند: «نحن الذين بايعوا محمداً على الجهاد ما بقينا أَبداً» و زمین را حفر میکردند. نُه نفری که جابر با آن ها هم گروه بود از غیبت طولانیاش گلایه داشتند. جابر پوزش خواست و به سرعت مشغول کندن زمین شد. چهار روز از روزی که اهالی مدینه خبر حرکت سپاه عظیم احزاب را شنیده بودند میگذشت. مهاجر و انصار آرام نداشتند. مقابله در این نبرد کار آسانی نبود. لشكر قريش و هم پيمانانش به رهبرى ابوسفيان و لشكر غطفان و هم پيمانان آن ها از قبايل نجد و قبیله ی بنى اسد، و يهوديان بنى نضير و بنى قريظه با ششصد اسب و هزار و پانصد شتر، فقط چند روز تا مدینه فاصله داشتند. پیامبر به راهنمایی سلمان فارسی دستور به حفر خندق داده بود تا سواره نظام دشمن را فلج کند. شمال مدینه را به طول حدود 5000 متر خطكشى كرده بودند و تمام این مسیر بین گروه های ده نفری از مهاجر و انصار تقسیم شده بود تا خندقی به عرض ده متر و عمق سه متر حفرکنند. مهاجران از ناحيهی راتج تا كوه ذُباب، و انصار از ناحيه ی ذُباب تا جبل بنىعبيد، و طايفهی بنىعبدالاشهل از انصار از ناحيه ی راتج تا پشت مسجد، واقع در پشت كوه سلع، و بنىدينار از انصار، از ناحيه جُرْبا تا محل خانه ی ابنابىالجَنوب، شبانهروز مشغول حفر خندق بودند. خورشید که آرام به سمت مغرب خزید، جابربن عبدالله انصاری آهسته خود را به رسول خدا رساند و آرام در گوش حضرت نجوا کرد: دوست دارم شما و چند تن از یارانتان شام به خانه ی من آیید. پیامبر با لبخند مهربان همیشگی از او پرسید: چه پخته اید؟ و جابر با خوشحالی گفت: من آبگوشتی آمادهکردهام. پیامبر خوشحال شدند و با صدای بلند فریاد برآوردند: اي اهل خندق! جابر براي شما شوربايي مهیّا ساخته، همگي به خانه ی او بياييد. جابر هراسان به جمعیت نگاه کرد و با خود اندیشید، خداوندا! با این غذای کم چگونه این جماعت را سیر کنم؟ و از پیامبر اجازه خواست تا زودتر به خانه برود و غذا را مهیّا کند. پیامبر فرمودند: دیگ را از روی اجاق برندار تا من بیاییم. جابر آشفته حال خود را به خانه رساند. نان آماده بود و دیگ آبگوشت بر اجاق می جوشید. همسر جابرکه نگرانی او را دید، پرسید: چه خبر شده؟ و جابر نالید:« انا لله و انا الیه راجعون». همسرش با دستپاچگی گفت: چه بر سرمان آمده؟ جابر همه چیز را برایش بازگو کرد. همسر جابر گفت: پیامبر پرسیدند که چه آماده کرده ای و مهاجر و انصار را به اینجا فراخواند؟ لبخندی بر لب های همسرش نشست و گفت: نگران نباش او پیامبر خداست و میداند چه میکند. همين يک جمله اندوه بزرگي را از دل جابر دورکرد و به یکباره آرام گرفت. لحظاتی بعد پیامبر پیشاپیش و جمعی از مهاجر و انصار در پی، خسته و گرسنه به خانه ی جابر آمدند. پیامبر بلافاصله به مطبخ رفت. جابر و همسرش با دستپاچگی به پیامبر خوش آمد گفتند و پیامبر پارچه ای روی دیگ انداخته، نان های را در کاسه ها خرد می کرد و قدری آبگوشت روی آن میریخت و به میهمانان میداد. ساعتی بعد پیامبر و میهمانانش از خانه ی جابر رفته بودند. جابر خرسند از عطر خوش حضور پیامبر و یارانش نگاهی به همسرش انداخت و در حالی که هر دو می خندیدند ناباورانه به دیگ آبگوشتی که هفتصد میهمان و اهل خانه و همسایه ها را سیرکرده بود و همچنان بر اجاق می جوشید چشم دوختند. جابربن عبد الله انصاری خسته بود امّا امیدوار؛ امیدوار به فردایی که دوش به دوش پیامبر رحمت در کنار یاران مهاجرش در برابر لشگر تا دندان مسلّح قریش و یهود و هم پیمانانشان سربلند و پیروز خواهند ایستاد.
حالا لشگر مسلّح به مخربترین و کشنده ترین سلاح های روز در نزدیکی مدینه ی انقلاب، کمین کرده اند. از سویی قبیله ی نفاق آرام و به هوش منتظر دستدادن فرصتند و از سوی دیگر تمامی طایفه های کینه توز یهود که با دیگر اسلام ستیزان همپیمان شده اند و هر روز با بهانه ای و ترفندی به خیال خود به نبرد می آیند و رجز می خوانند و بیش از آن که هراسناک باشند، خود را هولناک می نمایانند. گویی امروز در این نبرد ناجوانمردانه ی نابرابر، تمامی کفر و الحاد در برابر تمامی حق جویی و عدالت خواهی و مساوات طلبی و در برابر تمامی آن چه اسلام به ودیعه آورده است، قد علم کردهاند. امروز باید خندقی حفرکرد به طول تمامی تزویرهای احزاب و به عرض تمامی نامردمی هایی که به اسلام و مسلمین در صحنه های نبرد رقم زدهاند و به عمق تمامی کینه ی دیرینه ی یهود با اسلام و پیامبر. اینک مهاجر و انصار باید که گرداگرد مدینه ی تمدّن نوین اسلامیِ برآمده از انقلاب خمینی کبیر، خندقی حفرکنند به طول همه ی جنایاتی که در گوشه گوشه ی دنیا بر مسلمین روا میدارند و به عرض تمامی عرصه های مجازی خدعه و نیرنگ نبرد نرم احزاب و به عمق همه ی کینه ای که به اسلام و مسلمین دارند.
مبادا صدای طبل های اسلام هراسی و اسلام ستیزی احزاب که گوش فلک را کرکرده لرزه بر دل های دوستان افکند. مبادا هجمههای بیوقفهی اقتصادی و فرهنگی باورهای برخی هم عهدان را در هم شکسته و آنان را از صف یاران خارج نموده و در جبهه ی مقابل دوستان قرار دهد! اینک کجایند سلمان ها؟ این افسران خوشفکر نبرد نرم؛ تا طرحی نو در افکنند و بنیاد دشمن را براندازند. امروز منجنیق های خدعه ی غرب، سبک زندگی اسلامی خانواده های ما را نشانه رفته تا شکست هایش در عرصه های نبرد نظامی و نبرد علمی و سیاسی را با آلوده ساختن ساحت قدسی خانوادههای مؤمن به بیتفاوتی و بی تقوایی و بی انگیزگی جبران کند. امروز سپاه دشمن که نتوانسته با تهاجم گسترده و ناجوانمردانهی صدام در عرصه ی نبرد سخت به کمترین توفیقات دست یابد، کوشیده است تا با ايجاد درگيرىهاى قومي در گوشه و کنار كشور و اختلاف افکنی و دین سازی و... کشتی انقلاب را دستخوش تلاطم هایی سهمگین نماید. امّا یاران مؤمن امام و انقلاب گوش به فرمانند و جان برکف و با ایمان به حقّانیت هدف پایمردی میکنند و ایستادگی.
اگر چه دشمنان اسلام و انقلاب سعىدارند مردم ايران را خسته و ملول و نااميد نشان دهند و کشور را بیثبات سازند، امّا این مردم هر بار با تدبیر خود دشمن را رسوا می سازند؛ چرا که امام انقلاب خامنه ای عزیز با ترسیم صحیح نقشه ی راه، ملّت ایران و امّت اسلام را به نیکی رهنمون میگردد، که این انقلاب هدیه ای است الهی برای همه ی آزادی خواهان جهان.
اینک در مدینه ی تمدن نوین انقلاب درست چون هنگامی که علی علیه السلام درنبرد احزاب برابر عمروبن عبدود ایستاد، همان لحظات سخت و سرنوشتسازی که پیامبر فرمودند: «بَرَزَ الاِْسْلامُ کلُّهُ إلی الشِّرْک کلِّهِ ؛ اینک همهی اسلام در برابر همه ی کفر ایستاده است»؛ ما نیز در برابر الحاد و شرک نوین انسان محوری و منفعت پرستی و لذّت جویی قد علمکرده و امروز مانند آن لحظاتی که امام مؤمنان در پاسخ رجز تمسخر آمیز عمرو که میگفت: مگر از زندگی خود سیرشده ای که به جنگ من آمده ای؟! جوانی چون تو را هنوز زود است که کشته شود و امام فرمودند: من علی پسر ابوطالبم؛ آمدهام که زنان نوحه گر را سر جنازه ات بنشانم و چنان ضربتی به تو زنم که آوازهاش در روزگاران باقی بماند. ما در برابر زورگویی ها و رجز خوانی های لیبرال دموکراسی غرب و مبارزهی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری شرق کمونیسم و رجزهای انسانگرایانه ی آن ها فریاد رسای توحید محوری و عدالت گستری را به گوش جهانیان خواهیم رساند. آری! دشمنان ما آماده باشند و ضربت روز خندق علی علیه السلام را به خاطر آورند.
امام خامنه ای پايههاي اساسيِ قيام هاي مردم ایران و همهی توده های انقلابی را دو عنصر میدانند:
« دراين قيام هاي بزرگ، مرد و زن مسلمان، بر ضدّ استبداد حاكمان و سيطرهي آمريكا كه به تحقير و تذليل ملت ها و همپيماني با رژيم جنايت مدار صهيونيستي انجاميده بود به پا خاستند. عامل نجاتبخش خود در اين مبارزهي مرگ و زندگي را اسلام و تعاليم و شعارهاي نجاتبخش آن دانستند و اين را به صداي رسا اعلام كردند. دفاع از ملت مظلوم فلسطين و مبارزه با رژيم غاصب را سرلوحهي خواستههاي خود قرار دادند. دستِدوستي بهسوي ملت هاي مسلمان گشوده و خواستار اتحاد امت اسلامي شدند. اين ها پايههاي اساسيِ قيام هاي مردمي در كشورهایي است كه در دو سال اخير پرچم آزادي و اصلاح برافراشته و با جسم و جان خود در ميدان هاي انقلاب حضور يافتند؛ و همين ها است كه مي تواند پايههاي اساسي اصلاح امت بزرگ اسلامي را استوار سازد. ايستادگي بر سر اين اصول اساسي، شرط لازم براي پيروزي نهایيِ قيام هاي مردمي در اين كشورهاست.
دشمن درپي آن است كه همين پايههاي اصلي را متزلزل كند. ايادي فاسد امريكا و ناتو و صهيونيسم با استفاده از برخي غفلت ها و سطحينگري ها ميكوشند حركت سيلآساي جوانان مسلمان را منحرف ساخته و آنان را به نام اسلام به جان يكديگر بيندازند و جهاد ضداستعماري و ضدصهيونيستي را به تروريسم كور در كوچه و خيابان هاي جهان اسلام تبديل كنند، تا خون مسلمانان به دست يكديگر بر زمين بريزد و دشمنان اسلام از بنبست نجات يابند و اسلام و مجاهدانش بدنام و زشتچهره جلوه كنند».
امّا این خیال باطلی بیش نیست که در سبک زندگی تمدن اسلامی ملت مسلمان بیدار و بصیر و بهوش است و در تمامی گردنه های صعب العبور به آيات قرآن روی میآورد و درجای جای قرآن بر اتّحاد و همبستگي مسلمانان و حمايت از مظلوم در برابر ظالمان تأكيد دارد و این از اصول حياتي در اسلام است. «يَا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَاتَمُوتُنَّ إِلَّا وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...»؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد! حق تقواي خدا را به جاي آوريد...» و در ادامه بر تقوا و تمسك به ريسمان الهي تكليف شده است كه اسلام، قرآن و عترت(ع) تعابير در نظر گرفته شده براي ريسمان الهي است.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 22