دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
شنبه, 01 اردیبهشت,1403

رايه الهدي(منشور جوان)/ (قسمت سوم)


رايه الهدي(منشور جوان)/ (قسمت سوم)

درس‌هايي از نهج‌البلاغه/ استاد نوقاني

مقدمه:  منشور جوان3 برگرفته از سلسله درس‌هايي است که در 25 خرداد سال 1376 مطابق با9 صفر 1418 توسط استاد نوغانی تدریس شده است.

در فراز 39 از نامه‌ي 31 نهج‌البلاغه مولا علی(علیه‌السّلام) می‌فرماید فَتَفَهَّمْ‏ أَيْ‏ بُنَيَ‏ وَصِيَّتِي وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِكَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِكُ الْحَيَاةِ وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِيتُ وَ أَنَّ الْمُفْنِيَ هُوَ الْمُعِيدُ وَ أَنَّ الْمُبْتَلِيَ هُوَ الْمُعَافِيفرزندم در وصیّتم دقّت کن و بدان که مالک مرگ همان مالک حیات است و آفریننده همان کسی است که می‌میراند و فانی‌کننده همان کسی است که باز میگرداند و بیماری‌ها و گرفتاری‌ها و ابتلائات به دست همان کسی است كه عافیت و شفا می‌بخشد.

فراز 40: أَنَ‏ الدُّنْيَا لَمْ‏ تَكُنْ‏ لِتَسْتَقِرَّ إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الِابْتِلَاءِ وَ الْجَزَاءِ فِي الْمَعَادِ أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَم‏ .

و بدان که دنیا پا برجا و مستقر نمی‌ماند مگر با همین نظام که خداوند قرار داده گاهی نعمت و خوشی و گاه بلا و ابتلا.  جزا و پاداش اعمال در قیامت و معاد است هر آنچه او بخواهد و تو نمی‌دانی.

فراز 41: ُ فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِك‏.

 [بعد از آن که دانستی تمام امور به دست اوست] اگر درباره‌ي همان آفرینش و حوادثش به امر مبهم و مجهولی برخوردی که نتوانستی حکمت آن را بدانی و بفهمی، بر نادانی و جهالت خود حمل کن، زیرا تو در اوّل امر جاهل بودی و بسیاری از امور را نمی‌دانستی سپس عالم و آگاه شدی. لذا چه بسیار اموری را که نمی‌دانی و  فکر و اندیشه‌ات در آن مفید است و تشخیصت در آن گمراه است و به جایی نرسیده، در آینده برایت روشن و معلوم گردد.

فراز 42: َ فَاعْتَصِمْ‏ بِالَّذِي‏ خَلَقَكَ‏ وَ رَزَقَكَ‏ وَ سَوَّاكَ‏ وَ لْيَكُنْ لَهُ تَعَمُّدُكَ وَ إِلَيْهِ رَغْبَتُكَ وَ مِنْهُ شَفَقَتُك‏

پس به آن‌که تو را آفریده و روزی داده، و آن‌چه لازمه‌ي خلقتت بود، عطا فرموده پناه ببر و چنگ بزن به ریسمان رحمت و هدایت او، و عبادت و میل و رغبتت فقط برای او و به سوی او باشد و از معصیت او بترس.

مولا در این فرازها از وصیّتشان توجّه کلّی به نظامی که در آفرینش جهان و خلقت دنیاست دارند. و این که این نظام یکی از سنن آفرینش است. لذا تمام امور از مرگ و حیات، میراندن و خلق کردن، فانی نمودن و دوباره برگرداندن، گرفتاری‌ها و عافیت و بیماری و سلامتی ، همه و همه به دست قدرت اوست، و دنیا پایدار نمی‌ماند مگر در پرتو همین تغییر و تحوّلات. گاه نعمت، گاه بلا وگاه سلامتی و زمانی غم و زمانی شادی و.... این دگرگونی لازمه‌ي ماهیّت طبیعت دنیاست.  یکنواخت بودن با سرشت دنیا منافات دارد.

پس جوان باید خود را براي این دگرگونی‌ها آماده سازد، تا در هنگام مواجه شدن با ناملایمات آن، برایش غیر‌مترقّبه نباشد و بتواند استقامت ورزد، همیشه در رؤیای شادی‌ها و شادکامی‌ها به سر نبرد، آماده‌ي غم‌ها و ناسازگاری‌هاي دنیا نیز باشد.

این دنیا با این خصوصیّات، برا ی مؤمن و کافر یکسان است. البتّه اثر وضعی بعضی اعمال در دنیا جزء سنّت آفرینش است و در همین دنيا به عاملش بر می‌گردد. امّا جزای اعمال انسان از نیک و بد، عبادت و معصیت در آخرت است. چنان‌چه مولا می‌فرمایند: «والجزاء فی المعاد». این است که اگر انسان کار خوبی را بر اساس وظیفه‌اش انجام دهد پاداشش در آخرت است، آن طور که خدا  می‌داند و بنده نمی‌داند و پاداش يا بر اساس استحقاق است یا بر اساس تفضّل. در هر حال اگر حوادثي پيش آمد كه از قدرت فهم ما خارج بود، حتماً‌ مصلحتي داشته كه آن مصلحت از ديد ما پوشيده است و وظيفه‌ي ما تنها صبر بر آن‌هاست:

اگر در نظام خلقت دگرگونی‌هايی پیش آمد که تو نمی‌دانستی و نمی‌فهمیدی، بر جهالت و نادانی خود حمل کن و بدان که حکمت و مصلحتی در آن بوده است که تو هنوز نمی‌دانستی.

فراز 43: وَ اعْلَمْ‏ يَا بُنَيَ‏ أَنَ‏ أَحَداً لَمْ‏ يُنْبِئْ‏ عَنِ‏ اللَّهِ‏ كَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. فَارْضَ بِهِ رَائِداً، وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً، فَإِنِّي لَمْ آلُكَ نَصِيحَةً  وَ إِنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ فِي النَّظَرِ لِنَفْسِكَ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ مَبْلَغَ نَظَرِي لَكفرزندم بدان هیچ کس هم‌چون پیامبر اسلام (صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله) از جانب خدا خبری نیاورده، پس در طریق نجات و رستگاری از او پیروی کن و به رهبری او راضی باش و ایشان را قائد و پیشوای خود قرار ده.

 در آخر این فراز باز تذكّر می‌دهند و می‌فرمایند: من از هیچ نصیحتی درباره‌ي تو کوتاهی نکردم، و تو هر قدر کوشش کنی و مصالح خود را در نظر بگیری نمی‌توانی به اندازه‌ي من خیر و صلاح خود را تشخیص دهی.

این جمله‌ي مولا اشاره به این است که این وصیّت و سفارشاتی که نموده‌اند از پدری دانا و معصوم از خطا و اشتباه و عالمی که از مدينه‌ي علم پیامبر، علم آموخته می‌باشد و علاوه بر این‌ها  نسبت به فرزند‌شان دارای تجارب بیشتری نیز می‌باشند که این برتری را همه‌ي پدرها بر جوانان دارند. لذا یک جوان هر اندازه علم و دانایی و هوش و استعداد داشته باشد باز تجربه‌اش کمتر از سالمندان است پس باید از آن‌ها تجربه آموزد و از این جهت تابع آن‌ها باشد.

مولا علی(علیه‌السّلام) در فراز بعد يكي از دلایل توحید را بیان می‌فرمایند:

فراز 44: وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ‏ وَ سُلْطَانِهِ‏ وَ لَعَرَفْتَ‏ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا يُضَادُّهُ فِي مُلْكِهِ أَحَدٌ وَ لَا يَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ يَزَل‏

پسرم بدان اگر پروردگارت شریکی داشت رسولان او نیز بسوی تو می‌آمدند و آثار ملک و قدرتش را می‌دیدی، و افعال و صفاتش را می شناختی ولی او معبودی است یکتا هم‌چنان که خود را توصیف نموده است.

در قرآن كريم نيز آياتي در اين زمينه آمده‌است:

-« إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِد خدای شما خدای یکتاست(کهف / 110)». 

-«وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّه‏  عَمَّا يَصِفُونَ» هرگز خدا فرزندی اتّخاذ نکرده و هرگز خدایی با او شریک نبوده که اگر شریکی بود در این صورت هر خدایی به سوی مخلوق خود روی مي‌کرد و بعضی از خدایان بر بعضی دیگر علوّ و برتری داشتند و خدا از آن چه مشرکان می‌گویند پاک و منزّه است (سوره مؤمنون/91).

در ادامه‌ي فراز 44آمده‌است: هیچ کس در ملک و مملکتش قادر به ضدیّت با او نیست، هرگز از بین نخواهد ‌رفت و همیشه بوده و خواهد ‌بود. او مبدأ هستی است، بدون این که تصوّر ابتدا و آغازی برای او باشد، منتهای هستی اوست بدون این که انتهایی داشته باشد، بزرگ‌مرتبه‌تر از آن است که ربوبیّتش در احاطه‌ي دل و قلب و فکر قرار گيرد.

در این فراز مولا، به دو دلیل عقلی از دلائل توحید اشاره نمودند و در اول فراز چند صفت از صفات خدای یگانه را بیان نمودند:

برهان اول: وحدت دعوت پیامبران به خدای یکتا و هماهنگی بین آنان  در احکام و شرایع را دلیل یگانگی خدا بیان کردند. چون اگر خدای دیگری وجود داشت قطعاً برای هدایت و آگاهی بندگان از وجود خود و دستورات و تکالیفش، پیامبران و نمایندگاني می‌فرستاد تا به سوی او دعوت کنند و با وظایفشان نسبت به او آشنا گردند. پس نبودن و نیامدن هیچ رسولی از جانب خدای دیگر دلیل بر عدم شریکی برای خدا می باشد.

برهان دوم: یکپارچگی و هماهنگی، نظام خلقت و سنّت آفرینش است، زیرا اگر برای خدا شریکی بود باید آثار وجودی آن که قدرت و تسلّط در جهان خلقت است، مشاهده می‌شد و بندگان با افعال و صفات او از علم و حکمت و... آشنا می‌شدند و به‌ عبارت‌ دیگر دو قدرت و دو حکومت در جهان حاکم بود اين، در حالي است كه  هر چه صاحبنظران و اندیشمندان در نظم جهان و آفرینش آن دقّت می‌کنند، بیشتر به پیوستگی و وحدت بین موجودات و نظم واحد آن پی ‌می‌برند.

قرآن هم با اشاره به همین برهان می‌فرماید: « لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا» اگر در جهان هستی خدایانی جز خدای واحد بود جهان فاسد می شد، یعنی نظم جهان بر هم می‌خورد (سوره انبیاء/22).

امام صادق (علیه‌السّلام) در این مورد می‌فرمایند: هنگامی که ما نظم آفرینش را نظر می‌کنیم و جریان کشتی‌ها در دریا را به سبب نظمی که در دریا حکمفرماست و پدیدن آمدن شب و روز، حرکت ماه و کرات را در مدار خورشید، دلیل برنظم امور و تدبیر در آن است و هماهنگی بین موجودات ما را بر مدیر و مدبّر و منظّم واحد راهنمایی می‌کند.

فراز 45 می فرمایند:« أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ بِلَا أَوَّلِيَّةٍ، وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْيَاءِ بِلَا نِهَايَةٍ. عَظُمَ‏ عَنْ‏ أَنْ‏ تَثْبُتَ‏ رُبُوبِيَّتُهُ‏ بِإِحَاطَةِ قَلْبٍ أَوْ بَصَر...» او اوّلیت عددی و رُتبتی نیست که دو یا دومی با او فرض شود. اوّليّتش به معنای نفی عدم از ذات است و آخر بودنش به معنای نفی نهایت است یعنی اوّلِ بلا‌اوّلیّت و آخرِ بلانهایت. خدای یکتا بزرگ‌تر و متعالی‌تر از این است که فکر و اندیشه‌ي بشر به او احاطه پیدا کند تا کنه ذات و ربوبیّتش را با فکر و اندیشه بفهمد و بیندیشد مگر خود تفضّل کند و خود را بشناساند، زیرا هیچ مخلوقی نمی‌تواند احاطه‌ي علمی نسبت به او داشته باشد خدا محیط بر همه چیز است و محاط فکر و اندیشه واقع نمی‌شود لذا از آثار می‌توان ربوبیّتش را درک کرد.

چنان‌كه در خطبه‌ي یک به همین حقیقت اشاره شده:

« الَّذِي‏ لَا يُدْرِكُهُ‏ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُود» اوست ذات اقدسي که افکار بلند و ژرف‌اندیش، کنه ذاتش را درک نکنند و اندیشه‌ي زیرکان هر اندازه در دریای اندیشه غوّاصی کنند، نتوانند چگونگی او را بشناسند.

 آري چون خدا ذات نا‌محدود است در فکر و اندیشه‌ي محدود بشر نمی‌گنجد، لذا محال است درک و معرفت ذاتش. ما فقط به همان اندازه که در قرآن خود را معرفی نموده می‌توانيم تعریفی داشته باشیم که: «ليس کمثله شی»

فراز 46: فَإِذَا عَرَفْتَ‏ ذَلِكَ‏ فَافْعَلْ‏ كَمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِكَ أَنْ يَفْعَلَهُ فِي صِغَرِ خَطَرِهِ وَ قِلَّةِ مَقْدِرَتِهِ وَ كَثْرَةِ عَجْزِهِ و عَظِيمِ حَاجَتِهِ إِلَى رَبِّهِ فِي طَلَبِ طَاعَتِهِ- [وَ الرَّهِينَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ‏] وَ الْخَشْيَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيح‏.

پس چون این حقیقت را شناختی و عظمت پروردگارت را درک کردی در اطاعت و عمل کوشش نما، آن چنان که سزاوار بنده‌ای مانند تو، در کوچکی و بی‌ارزشی قدر و منزلت و ناتوانی و بسیاری عجز و نیاز به پروردگار است، در راه اطاعتش تا می‌توانی انجام وظیفه کن و از عقوبتش بترس و از خشمش بیمناک باشو بدان که او تو را جز به نیکی امر نکرده و جز از کار زشت و قبیح باز نداشته است.

مولا در اين فراز بعد از آن که خداوند را به یگانگی و بزرگی معرّفی فرمودند برای این که بنده کاملاً در برابر خدا و خالقش مطیع و فرمانبردار باشد و اطاعت و عبادت را وظیفه‌ي خود بداند به عجز و نیازی که انسان‌ها دارند، توجّه می‌دهند.

قرآن کریم در این زمینه می‌فرمایند: «يا ايُّها النَّاسُ‏ انْتُمُ‏ الْفُقَراءُ الى‏ اللَّهِ‏ وَ اللَّهُ‏ هُوَ الْغَنِىُ‏ الْحَميد» فاطر/ 15

و به مصداق این روایت که از پیامبر اکرم (صلّي‌الله‌‌‌عليه‌و‌آله) نقل شده که فرمودند: مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه به معرّفی انسان اشاره می‌فرمایند برای این که جوانان را از بیماری کبر و غرور برحذر دارند زیرا غرور، جوان را سرکش و طاغی در مقابل خدا و پدر و مادر و دیگران مي‌گرداند.

در آيه‌ي شش از سوره‌ي مبارکه‌ي علق آمده‌است : كَلَّا إِنَّ‏ الْإِنْسانَ‏ لَيَطْغى‏ :

لذا  حقیقت انسان را که سراپا نیاز و احتیاج است در مقابلش به تصویر می‌کشند تا هم خود را بشناسد و هم خالق خود را، و با شناخت و آگاهی از او می‌خواهند که در برابر چنین خدایی سر تعظیم فرود آورد. زیرا اگر جوان خداشناس شد و حقوق الهی را رعایت کرد مطیع پدر و مادر هم خواهد شد، و چنین جوانی در جامعه حقوق دیگران را هم ضایع نمی‌کند.

در آخر فراز می‌فرمایند: بايد به دستورات خدا كه به صورت امر و نهی است توجّه کنی. آن خدايی که قادر و متعال است تو را امر نکرده مگر به آن چه که خوب است و خوبی آن هم به نفع خود انسان است نه این که اگر بنده کار خوب انجام دهد خدا ذی‌نفع باشد، چون خدا بی‌نیاز است و نهی نفرموده مگر از آن چه بد است و از بدی آن، خود انسان متضرّر می‌گردد.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 20


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1994)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort