دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
شنبه, 01 اردیبهشت,1403

یادی از فراموشی


یادی از فراموشی

نسیان و راه‌های پیشگیری از آن/زهرا ماندگاران


معنای نسیان

فراموشی در عربی معادل«نسیان» است و نسیان که از مادّهی«نسی» است در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلاً در ذهن بوده (فراهیدی،ج7،ص304)؛ به عبارت دیگر زوال علم و آگاهی است (داورپناه،ج15،ص224)؛ طبق این معنا نسیان ضدّ ذکر و حفظ می‌باشد (ابن منظور،ج15،ص322).

راغب اصفهانی در معنای نسیان می‌نویسد: « نسیان آن است که انسان محفوظِ در ذهن خود را از یاد ببرد به واسطهی ضعف قلب یا غفلت و یا از روی قصد تا این‌که مطلب از روی قلب او محذوف شود و از یادش برود (راغب اصفهانی،ص803)

 در قرآن واژه ی «نسیان» 45 بار با اشکال مختلف به کار رفته و در مجموع به سه معنا آمده است:

1. فراموشی طبیعی: این فراموشی در اختیار انسان نیست ؛ در این صورت کسی که چیزی را فراموش نماید معذور و غیر مسئول خواهد بود، زیرا فراموش کردن امری است که از عهده‌ی انسان خارج می‌باشد و خدا و رسول هم آن را گناه نمی‌دانند.(نجفی،ج4،ص361)

طبق بیان نورانی پیامبر اسلام‌(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) درحدیث رفع:«رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ الْخَطَأُ وَالنِّسْيَان...» (صدوق،ج2،ص417،حدیث9ومجلسی،ج2،ص280). این نوع نسیان از انسان برداشته شده و برآن مؤاخذه نمی‌شود.

 2- فراموشی در اثر سوء اختیار: این نوع فراموشی در اثر عدم اعتناء و اشتغال به اموری حاصل می‌شود که انسان را از وظیفه‌ی خود باز می‌دارد (مصطفوی،ج12،ص115)؛ از جمله این‌که قرآن می‌فرماید وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثمُ‏َّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِّنْهُ نَسىِ‏َ مَا كاَنَ يَدْعُواْ إِلَيْهِ مِن قَبْل‏...» (زمر،8) هنگامی‌که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را می‌خواند و به سوی او باز  می‌گردد، امّا هنگامی‌که نعمتی از خود به او عطا کند، آن‌چه به خاطر آن قبلاً خدا را می‌خواند، از یاد می‌برد.

3- روی‌گردانی و ترک نمودن از روی عمد: در برخی موارد فراموشی به ترک کردن موضوع مورد نظر از روی عمد و اختیار اطلاق می‌شود؛ یعنی خود موضوع فراموش نمیشود، بلکه در واقع نتیجهی فراموشی که عدم توجّه و ترک موضوع باشد حاصل می‌شود(همان).

چنان‌چه خداوند عزّوجل می‌فرماید: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ ... »(انعام،44) آری هنگامی‌که اندرزها سودی نبخشید، و آن‌چه را به آن‌ها یادآوری شده بود، فراموش کردند...».

 روشن است که فراموشی اگر طبیعی باشد، انسان معذور بوده و عقاب کردن چنین شخصی درست نیست؛ امّا اگر فراموشی در اثر سوء اختیار و از روی عمد باشد، انسان معذور نیست و خداوند در قبال این فراموشی او را عقاب خواهد کرد، چرا که شخص با اختیار خودش مقدّمات فراموشی را فراهم نموده و به عمد، اوامر خدا را ترک کرده است (راغباصفهانی،ص803).

 فیومی ‌نیز در مصباح المنیر می‌گوید: «نسیان مشترک است میان دو معنی: یکی ترک از روی غفلت و دیگری ترک از روی عمد (فیومی،ج2،ص604). نسی و نسیان هم به معنی فراموش کردن می‌آید و هم به معنی اهمال و بیاعتنایی؛ و فراموشی که خداوند مذموم دانسته نسیانی است که اصل آن از روی تعمّد بوده (و بی اعتنایی کرده تا از یاد رفته است) (قرشی،ج7،ص62). فراموشی در اصطلاح قرآنی غالباً به معنای بیاعتنایی به خدا و اوامر او اطلاق می‌شود (طباطبایی،ج7،ص89).

 در کلام عرب استعمال نسیان در معنای«بی اعتنایی» و «ترک کردن» شایع است (ابن عاشور،ج6،ص97).

برخی ازعوامل نسيان

1.شیطان

 شیطان درگمراه ساختن آدمی‌‌ از کوچکترین امور آغاز می‌کند و گام به گام پیش می‌رود تا به هدفش دست یابد. روش‌های فریب و مکر او گوناگون است و مهمترین آن‌ها آراستن دنیا، زیبا نمایاندن گناهان به انسان، برانگیختن آرزوها و خواهش‌ها در قلب او، و انگیختن او به جانب آن‌ها و آمیختن حق به باطل است.

چیرگی شیطان هنگامی‌کامل می‌شود که انسان نام پروردگارش و گواه بودن او را بر خود و جزا و پاداش و گستردگی رحمتش، و سختی عذاب او و دیگر چیزهای همانند این‌ها را از یاد ببرد، زیرا یاد خداست که انسان را از گناه باز می‌دارد و حفظ می‌کند و او را به فرمان‌برداری و توبه وا می‌دارد (مدرسی،ج15،ص210).               

کسانی که کاملاً در اختیار شیطان و وسوسه‌های او قرار می‌گیرند، خدا را به کلّی فراموش می‌کنند؛ چنان‌که در قرآن می‌خوانیم: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّه‏؛ (مجادله،19) شیطان بر شما چیره شده، یاد خدای بزرگ را از خاطرتان برده».

هرگاه کسی یاد خدا را فراموش کند نه تنها در خطا و گمراهی خود باقی می‌ماند بلکه بدون نجات دهندهای در بند شیطان گرفتار می‌شود و این اسارت و بندگی شیطان، او را از گودالی به دیگری تا اسفل‌السّافلین دوزخ می‌کشاند (مدرسی،همان،ص212).                       

2.فسق

 روح و روان انسان دارای نیروی شهوت است و به تمایلات طبع رغبت دارد و از آن مرتبه تعبیر به نفس امّاره می‌شود و  پس از ارتکاب گناه و ارضای خاطر حالت ندامت و پشیمانی بر انسان رخ می‌دهد؛ به این نیروی روانی نیز نفس لوّامه گفته می‌شود، یعنی پس از ارتکاب گناه، وجدان، انسان را ملامت و سرزنش می‌کند و این عقوبت روانی است و چنان‌چه مکرّر به آن گناه و گناهان دیگر اقدام نماید، نیروی ملامت وجدان از تأثیر ساقط خواهد شد، تا آن‌جا که نفس لوّامه نیروی کیفر و ملامت خود را از دست داده قساوت بر وجدان او عارض شده، نور فطرت خاموش و بی اثر خواهد شد» (حسینی همدانی، ج7،ص95).

به‌طوری که بی اعتنایی به امر پروردگار در نظرش آسان می‌شود همچنان که اثر تذکّرهای انبیاء(علیه‌السّلام) هم در دلش کمتر می‌گردد، و خلاصه در هر تکراری امکان معصیت در نظرش قوی‌تر و اثر تذکّرات ضعیف‌تر خواهد شد (طباطبایی،ترجمه‌ی موسوی همدانی،ج8،ص385).

« فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ؛ امّا هنگامى كه تذكّراتى را كه به آن‌ها داده شده بود فراموش كردند، (لحظه‌ی عذاب فرا رسيد و) نهى كنندگان از بدى را رهايى بخشيديم و كسانى را كه ستم كردند، به‌خاطر نافرمانيشان(فسق می‌کردند) به عذاب شديدى گرفتار ساختيم»‏. (اعراف،165)

نسیان در این‌جا حالت فراموشی و زوال علم و آگاهی است و تذکّر در این مورد نیز عبارت از توجّه به منع پروردگار است(حسینی همدانی، همان). البتّه منظور فراموشی و نسیان واقعی نیست چون در آن صورت تکلیفی بر آن‌ها نبود، بلکه منظور نادیده گرفتن و بی اعتنایی آن‌ها به  فرمان خدا و موعظه‌های دیگران است، که  آن‌چنان بی اعتنا بودند که گویا فراموش کرده‌اند (جعفری، ج4،ص254).                                      

3-رفاه

 رفاه، مایهی غفلت و فراموشی است (قرائتی،ج10،ص149)، و انسان های کم ظرفیّت به هنگام رفاه، مشکلات قبلی خود را فراموش می‌کنند و این انسان فراموشکار وقتی طوفان حوادث فرو نشست، دوباره گرفتار غفلت و غرور می‌شود(قرائتی،همان). و کسی که به خاطر رفاه خدا را فراموش کرد، به سراغ غیر او می‌رود و دچار شرک می‌شود(همان).

چنان‌چه خداوند عزّوجل می‌فرمایدوَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً... ؛ هنگامی‌که انسان را زیانی رسد پروردگار خود را می‌خواند، و به سوی او بازمی‌گردد، امّا هنگامی‌که نعمتی از خود به او عطا کند آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را می‌خواند به فراموشی می‌سپرد، و برای خداوند شبیه‌هایی قرار می‌دهد...». (زمر،8)

فراموشی های زیان‌بار

1- فراموش كردن خدا

فراموشي خداوند از ناحيهی انسان‌ها و غفلت از ياد او درآيات متعدّدي بيان شده كه بدترين نوع فراموشي شمرده می‌شود (مصطفوی،ج12،ص115)؛ قرآن در مورد فراموشي منافقان ميفرمايد: « ... نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُون‏؛ و خدا را فراموش كردند، و خدا (نيز) آن‌ها را فراموش كرد، (و رحمتش را از آن‌ها قطع نمود) به يقين، منافقان همان فاسقانند. (توبه،67)

منظور از فراموش كردن خدا، اين بود كه خداوند لطف و عنايت و رحمت خود را به سبب نفاقشان از آن‌ها دريغ كرد گويا كه آن‌ها را فراموش كرده‌است و مي‌دانيم كه فراموشي در حقّ خدا معنا ندارد و خدا هيچ چيز را فراموش نميكند و همه چيز در او به صورت علم حضوري محقّق است. (قرائتی،همان)

2-فراموش كردن اعمال گذشته(گناه)

 برخي انسان‌ها به تصريح قرآن كارهاي گذشتهي خويش را فراموش ميكنند كه قرآن در توبيخ ونتيجهي فراموشي آن‌ها ميفرمايد: « وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ ...؛ چه كسي ستمكارتر است از آن‌ها كه به هنگام يادآوري آيات پروردگارشان از آن روي ميگردانند، و آن‌چه را با دست خود انجام داده فراموش ميكنند... ».(کهف،57)

در اين صورت ستمكارترين انسان كسي است كه هر چه قرآن را در ياد او بياورند و در مقابل او قرار دهند، به آن توجّه نكند و از آن، رو برگرداند و از سرانجام گناهان و كفر و معاصي كه به اختيار خود قبلاً انجام داده فراموش كند و هيچ درآن نينديشد.(شیخطبرسی،ج3،ص538 ).

چراکه مقصود از «نسيان پيش فرستادهها» بي مبالاتي دراعمالي از قبيل اعراض از حق و استهزاء به آن است كه مي‌دانند حق است.(طباطبایی،ج13،ص462)

3-فراموش کردن قيامت

سرچشمه‏ی اعمال فاسد، غفلت ازمعاد است(مکارم شیرازی،ج19،ص264)، زيرا كسي كه فراموش كند كه براي تمام حركات و سكنات و به‏ويژه هواي نفسش در برابر خدا حساب‌رسي مي‌شود، تعادل و ضابطه‏هاي خود را در زندگي از دست مي‏دهد و با حق مخالفت مي‏ورزد و ازهواي خود پيروي مي‏كند.(همان،ص309)

در روز قيامت به كفّار گفته ميشود:«وَ قيِل اليَومَ نَنسَاكُم نَسيِتُم لِقَاءَ يَومِكُم هَذا؛ امروز شما را بهنحوي فراموش ميكنم كه شما اعتقاد به روز قيامت را فراموش نموديد».(جاثیه،34)

«نسيان» در اين آيه،كنايه است از اعراض و بي توجّهي؛ چرا که  نسيان خدا در قيامت از كفّار به اين است كه خدا از ايشان اعراض ميكند و آنان را در شداید و اهوال قيامت وا ميگذارد. و نسيان كفّار نسبت به روز قيامت به اين است كه دردنيا از ياد قيامت و آماده شدن براي آن روز اعراض ميكردند.(طباطبایی،ج18،ص275)

و نیز در آيهی ديگر ميخوانيم: « إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِساب‏؛ آنان كه از راه خدا منحرف شوند، بدان سبب كه روز حساب را از ياد بردهاند، به عذابي شديد گرفتار ميشوند».(سوره‌ی ص،26) اين جمله نهي از پيروي هواي نفس را تعليل ميكند به اين‌كه اين كار باعث مي شود انسان از روز حساب غافل شود و فراموشي روز قيامت هم عذاب شديد دارد و منظور از فراموش كردن آن بي‌اعتنايي به امر آن است.(همان،ج17،ص297) اين آيهی شريفه دلالتي است به اين‌كه هيچ ضلالتي از سبيل خدا، و يا به عبارت ديگر هيچ معصيتي از معاصي منفك از نسيان روز حساب نيست(همان،ص298) و به اين حقيقت اشاره مي‌كند كه گمراهي از طريق حق از فراموشي «يوم الحساب» سرچشمه ميگيرد و نتيجهاش عذاب شديد الهي است.(مکارم شیرازی،ج19،ص264) چرا که ايمان به معاد كافي نيست، بايد انسان ياد معاد باشد، در اين آيه ميخوانيم: ايمان هست ولي معاد را فراموش مي كنند.(قرائتی،ج10،ص100) درحالی که میدانند ياد معاد كليد نجات است و غفلت از آن، مايهي گرفتاري است.(همان،ج9،ص309)

4- خود فراموشي

اصولاً يكي از بزرگترين بدبختي‌ها و مصایب انسان خود فراموشي است؛ چرا كه ارزشها و استعدادها و لياقتهاي ذاتي خود را كه خدا در او نهفته و از بقيهی مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشي ميسپرد.

 قرآن كريم در بيان رابطه و ملازمه بين فراموش كردن خدا و فراموش كردن خويش می‌فرمايد:«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ و چون كساني مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او(نيز) آنان را دچار خود فراموشي كرد آنان نافرمانانند»(حشر،19) قابل توجّه اين‌كه قرآن در اينجا به روشنی ميگويد: فراموشكردن خدا سبب خودفراموشي مي شود».(طباطبایی،ج19،ص377)

دليل آن نيز روشن است، زيرا از يك سو وقتي انسان خدا را فراموش كرد، اسماي حُسنا وصفات علياي او را كه صفات ذاتي انسان است و ارتباط مستقيم نیز با آن دارد فراموش مي‌كند، يعني فقر و حاجت ذاتي خود را از ياد ميبرد،(همان،ص378) و از سوي ديگر فراموش كردن پروردگار سبب ميشود كه انسان در لذّات مادي و شهوات حيواني فرو رود و هدف آفرينش خود را به دست فراموشي بسپارد و در نتيجه از ذخيرهی لازم براي فرداي قيامت غافل بماند.(مکارم شیرازی،ص540) نتيجهی همهی اين‌ها اين مي‌شود كه واقعيت و هويّت انساني خويش را فراموش كند.(همان،ص541)

راه کارهایی برای پیشگیری از نسیان:

1- بسیار یاد کردن خدا و مداومت بر آن

چون عوامل نسیان و غفلت در زندگى مادّى بسيار فراوان است و تيرهاى وسوسهی شياطين از هر سو به طرف انسان پرتاب مى‏گردد براى مبارزه با آن راهى جز" ذكر كثير"نيست.(مکارم شیرازی،ج17،ص351) زیرا ياد خداوند، زمانى در انسان مؤثّر است كه مستمرّ و بسيار باشد.(قرائتی،ج9،ص378) كلمهی" ذكر" در مقابل" نسيان" به معناى بهيادداشتن است، و آن عبارت است از اين‌كه آدمى نيروى ادراك خود را متوجّه ياد شده كند، حالا يا به اين‌كه نام او را ببرد يا صفات او را به زبان جارى كند. خلاصه چيزى به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكى از مصاديق ذكر است، (وگرنه مصداق مهم‏تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشى).(طباطبایی،ج16،ص492) به اين ترتيب قرآن همهی مؤمنان را موظّف مى‏كند كه در همه حال به ياد خدا باشند.(مکارم شیرازی،همان)

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را بسيار ياد كنيد»(احزاب،41)

زيرا هدف از ذكر، هدايت است و هدايت مجموع دو امر است: سعى انسان يعنى تسبيح و ذكرش و رسيدن توفيق و رحمت از سوى خدا به او؛(مدرّسی،ج10،ص283) زیرا مؤمن بايد دائماً در هر حالي که هست از ذكر غافل نشود،(طیّب،ج10،ص510) ذكر كثيرى كه در همهی اعمال انسان پرتوافكن باشد و نور و روشنايى بردل او بپاشد.(مکارم شیرازی،همان)

2- مداومت بر ذکر ویاد خدا

ترديدى نيست كه هر گاه انسان به ياد خدا باشد، حتماً خدا هم به ياد او خواهد بود و چنین کسی به يقين گمراه و دوزخى نخواهد شد؛ و چه سعادت و مقامى از اين بالاتر؟(نجفی،همان،ج1،ص325) گواه بر اين معنا آيه‌ی « فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ؛ به يادم باشيد تا به يادتان باشم»(بقره،152)است. بديهى است كه هر چه انسان بيشتر به ياد خدا باشد خدا هم بيشتر به ياد او خواهد بود. اصل كلمه‌ی ذكر در لغت به معناى توجّه و تنبّه قلب است نسبت به آن شيئى كه انسان آن‌را در نظر دارد.(نجفی،ج1،ص325)

نتیجه

زیانبارترین نسیان از جهت شدّت، فراموش کردن پروردگار متعال است که روشن‌ترین و نیرومندترین وجود و آفریننده‌ی زمین و آسمان می‌باشد. نتیجه‌ی این نسیان، غفلت از خود و فراموش کردن سعادت و خوشبختی خود خواهد بود؛ همان‌طور که نسیان در امور مادّی موجب محرومیت ازآثار و فواید دنیوی است. نیز فراموشی در امور معنوی و روحانی  موجب محرومیت از رسیدن به مرتبه عالی کمال و سعادت خواهد شد و این معنی آخرین مرتبه‌ی  بدبختی انسان است. شیطان، فسق و رفاه‌طلبی عوامل مؤثّری برای ایجاد نسیان و حتّی تشدید آن در وجود انسان شود.

 

فهرست منابع و مآخذ

*  قرآنکریم ،ترجمه‌ی ناصر مکارم شیرازی، تهران: طلاقه آفاق، چاپ سوم،1388.

1.ابن عاشور، محمّد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت: مؤسّسه‌ی التّاریخ، چاپ اول،1420ق.

2.ابن منظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چاپ سوم،1414ق.

3.اصفهانی، حسین بن محمّد راغب، المفردات فی غریب القرآن، دمشق: دارالعلم الدّار الشّامیه، چاپ اول،1412 ق.

4. حسینی همدانی، سیّد محمّد حسین، انوار درخشان، تهران: کتاب فروشی لطفی، ، چاپ اول،1404 ه .

5. داور پناه، ابو الفضل، تفسیر انوار العرفان فی تفسیر قرآن، تهران: صدر، چاپ اول، 1375.

6. صدوق، محمد بن علی، خصال ، مترجم یعقوب جعفری، قم: کوثر،چاپ ششم، 1382.

7. طباطبائی، سیّد محمّد حسین، المیزان‌فی‌تفسیرالقرآن، قم: جامعه‌ی مدرّسین حوزه علمیه قم،چاپ پنجم، 1417ق.

8. طباطبایی، سیّد محمّد حسین، ترجمه تفسير الميزان، مترجم سیّد محمّد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی‌جامعه‌ی مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم،1374.

9 طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه‌تفسير‌جوامع الجامع، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1377.

10. طیّب، سیّد عبدالحسین، تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران: انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378.

11. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم: هجرت، چاپ دوم،1410 ق.

 12. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، بی جا: بی نا، بی تا.

13. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن،چاپ یازدهم،1383.

14. قرشی، علی اکبر،  قاموس قرآن، قم: انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم،1371.

15. متّقی مدرّسی، سیّد محمّد، تفسير هدايت، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی‌آستان قدس رضوی،چاپ اول،1377.

16. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار، تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1363.

17. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.

18. ------------------، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول،1380.

19. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول،1374.

20. نجفی خمینی، محمّدجواد، تفسیرآسان، تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1398ق.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 20


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (2505)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort