قرآن در هر زمان و برای هر قومی تا روز قیامت تازگی دارد. این در حالیست که رسالت انبیای گذشته چون حضرت موسی (علیه السلام) و عیسی (علیه السلام) فقط مختص افراد زمان خودشان بوده است.
نقش قرآن در اصلاح جامعهی جاهلی/شهلا نوری
مقدمه
در آیات بسیاری از قرآن، مهمترین هدف و رسالت وحی قرآنی، هدایت بشر به راه مستقیم و خارج کردن او از ظلمت و تاریکیها به سوی نور و روشنایی بیان شده است: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» (ابراهیم/1)؛ «کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری، به سوی راه آن شکست ناپذیر ستوده».
علاوه بر این در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نیز اشاره شده است که: «لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَاالنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ (مجلسی، 44/2 )؛ یعنی قرآن در هر زمان و برای هر قومی تا روز قیامت تازگی دارد. این در حالیست که رسالت انبیای گذشته چون حضرت موسی (علیه السلام) و عیسی (علیه السلام) فقط مختص افراد زمان خودشان بوده است.
با توجّه به صراحت آیاتی که قرآن و پیام آن را جهانی و جاودانه اعلام میدارد، پس قرآن هدایتگر همهی افراد بشر در هر عصر و زمانی میباشد.
رابطهی علم و عقل
با پیشرفت علوم در زمینههای مختلف این سؤال مطرح است که آیا عقل و علوم جدید، بشر را از وحی بی نیاز میکند؟ نزول وحی برای این نیست که جانشین عقل و علم شود و عقل مردم را راکد کند، بلکه برعکس برای شکوفایی علم و آزاد ساختن عقول بشر است (جوادي آملي، ص301) و این جزء نصوصی است که در اسلام آمده است؛ مثلاً در آیات زیادی به «لَعَلَّکُمْ تَعقِلُون» و «لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّروُن» اشاره شده و یا در جای دیگر با تقلید کورکورانهی مشرکان مبارزه کرده و میفرماید: «أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ(بقره/170)؛ آیا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمیکرده و به راه صواب نمیرفته اند [باز هم در خور پیروی هستند؟]».
هم چنین از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل شده است «...وَ یَثیروُا لَهُمْ دَفَائِن العُقُول(نهج البلاغه، خطبهي اول، ص33)؛ خداوند پیامبران را مبعوث کرد... تا توانمندیهای پنهان شدهی عقلها را آشکار سازد».
علاوه بر آن در فقه اسلام عقل و شرع با هم رابطه ای ناگسستنی دارند که براساس قاعدهی ملازمه «کُلَّمَا حَکَمَ بِهِ العَقْل حَکَمَ بِهِ الشَّرْع» هر چه عقل دریابد، شرع نیز طبق آن حکم میکند نیز بر عکس (مظفر، 217/1) هر چه را شرع حکم کند، عقل هم بدان فرمان میدهد.
نارسایی عقل از تشخیص راه هدایت
آیا راه هدایت بدون وحی قابل تشخیص است؟! باید دانست که عقل و علوم بشر هر چه قدر هم پیشرفت کند و به سوی تکامل پیش رود باز هم ما را از وحی بی نیاز نمیکند، زیرا نیروی عقل و اندیشه لغزشگر و خطاپذیر است و مواردی مانند شتابزدگی نفس، روش نیاکان و... عقل انسان را فریب میدهد. (مطهری، 108/1) علاوه بر آن عقل و علم هر دو بُردی محدود دارند، علم بشر با همهی پیشرفتهایش فقط میتواند پدیدههای جزیی محدود به شرایط خاص مکانی و زمانی را به ما نشان دهد و قادر به تبیین مسایل ارزشی و ماوراء طبیعی نیست. (مصباح، ص13) از طرف دیگر نیازمندیهای بشر دو دسته اند، پاره ای از آنها نیازمندیهای اوّلیه و ثابت است و پارهی دیگر نیازمندیهای ثانوی و متغیّر که توسعه و پیشرفت عوامل تمدّن، آن را به وجود میآورد. (مطهری، ص49) مسلّماً عقل بشر قادر نیست یک قانون جاودانه ای را وضع نماید که تمام صور ثابت و متغیّر زندگی او را دربرگیرد، پس باید آن را در ماوراء عقل (وحی) جستجو کرد. آری این وحی است که میتواند قوانینی را برای بشر ارائه دهد که در حین آن که او را به سوی رشد و کمال سوق میدهد، سازگار با فطرت ثابت او نیز باشد؛ چنان چه قرآن میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» (روم/30)؛ پس روی خویش را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییر ناپذیر است این است همان «دین پایدار» و هم نیازهای متغیّر او را تأمین مینماید. برای روشن تر شدن جایگاه وحی، جامعهی عرب در قبل و بعد از نزول وحی را با هم مقایسه میکنیم؛ البته به عنوان نمونه چند مثال را بیان میکنیم.
اسلام در بدو ظهور با دو دسته از مردم که در جزیرهالعرب میزیستند مواجه بود: 1ـ مشرکان عرب 2ـ اهل کتاب (یهود و نصاری).
مشرکان عرب:
عرب در بدو امر موحّد بود «مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ» (حج/ 78) آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود که پیش تر شما را مسلمان نامید، و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد. امّا همین عرب قبل از نزول وحی قرآنی به اعراب جاهلی منتسب شد و واژهی جاهلیت اوّلین بار توسّط قرآن کریم برای آنها به کار رفت، چنان که میفرماید: «يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ» (آل عمران/ 154) دربارهی خدا، گمانهای ناروا، هم چون گمانهای [دوران] جاهلیت میبردند. بنابراین اعراب جاهلی بر اثر جهالت رفته رفته و به مرور زمان گرایش توحیدی خود را دگرگون نموده و آن را به انحراف کشاندند و مشرک شدند.
امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) در چگونگی احوال عرب قبل از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین میفرماید: «انّ اللهَ بَعَثَ مُحَمَّداً نَذیراَ لِلعالَمین... أَنْتُمْ مَعَاشِرَ الْعَرَبِ يَوْمَئِذٍ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَار...»؛ «خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله) را هشدار دهندهي جهانیان مبعوث کرد تا امین و پاسدار وحی الهی باشد، آن گاه شما ملّت عرب بدترین دین را داشته و در بدترین خانهها زندگی میکردید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید». (نهج البلاغه، خ26، ص73)
مهم ترین انحرافات اعتقادی و عملی عرب جاهلّیت که او را از جادهی توحید ابراهیمی دور ساخت در زمینه ی: توحید، معاد، رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حج، حرام خواری و باورهای اجتماعی بود که اسلام با یکایک آنها مبارزه نموده است:
الف: شرک و بت پرستی: «أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى... (آل عمران/103)؛ به من خبر دهید از لات و عزی، و منات آن سومین دیگر... [این بتان] جز نامهایی بیش نیستند که شما و پدرانتان نام گذاری کردید... [آنان] جز گمان و آن چه را که دل خواهشان است پیروی نمیکنند، با آن که به یقین از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است».
ب: انکار معاد: خداوند در آیات زیادی، ضمن نقل این گونه عقاید عرب بر بطلان آن تصریح میکند؛ مثلاً، در پاسخ امیر بن خلف که استخوان پوسیده ای را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آورد و گفت: آیا اینها زنده میشوند؟ (جعفریان، 194/1) میفرماید: «قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ. قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ...» (یس/79-78)؛ «گفت: «چه کسی این استخوانها را که چنین پوسیده است زندگی میبخشد؟» بگو: «همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورد».
ج: انکار نزول وحی بر انسان: مشرکان میگفتند: چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بشر و فرشته نیست؟ و چرا وحی بر انسانی مانند ما نازل شده است؟ قرآن در پاسخ آنان میفرماید: «وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا» (فرقان/20)؛ «و پیش از تو پیامبران [خود] را نفرستادیم جز این که آنان [نیز] غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند و برخی از شما را برای برخی دیگر [وسیله ی] آزمایش قرار دادیم. آیا شکیبایی میکنید؟ و پروردگار تو همواره بیناست»؛ یعنی، همهی پیامبران گذشته نیز از جنس بشر بوده اند. (رک: مکارم شیرازی و همکاران، 27/15)
د : حرام خواری: از دیگر انحرافات جاهلی حرام خواری بوده است (رک: جعفریان، 196/1) در نهج البلاغه نیز بدان اشاره شده «تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِب» (نهج البلاغه، خ26، ص73) امّا اسلام حکم صحیح را از طریق وحی بیان نموده است «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ...» (انعام/3)؛ «بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت خوک و آن چه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشتِ] خفه شده و به چوب مرده و از بلندی افتاده و به ضرب شاخ مرده و آن چه درنده از آن خورده باشد ـ مگر آن چه را [که زنده یافته و خود] سر ببرید و [هم چنین] آن چه برای بتان سر بریده شده، و [نیز] قسمت کردن شما [چیزی را] به وسیلهی تیرهای قرعه».
در رفتار اهل کتاب نیز شاهد مواردی مشابه اعراب جاهلی هستیم که قرآن به طور صریح به آنها اشاره کرده مانند الوهیت عزیز و مسیح (توبه/30و31) ـ انحراف در مسألهی جهان و... توضیحات روشن و جامعی را قرآن و کلام وحی دربارهی هر کدام از مسایل مذکور بیان نموده امّا با بررسی وضع نابسامان اعراب جاهلی و اهل کتاب، در دوران قبل از نزول وحی قرآنی و انحرافات شدیدی که در اعتقادات این دو دسته پدید آمده بود، ضرورت نزول وحی و استمرار آن خودنمایی میکرد. به طور خلاصه میتوان گفت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان خاتم پیامبران، با کمک وحی، بشر عصر نزول وحی را از انحرافات و ضلالت و گمراهی که دامنگیر آنان شده بود نجات داده و موجبات رشد و کمال آنان را فراهم ساخت و وظایف آنان را در جنبههای مختلف زندگی مثل تنظیم رابطهی انسان با خدا، خود، اجتماع و طبیعت را مشخّص نمود.
فلسفهی ختم وحی
آیا معنای «ختم وحی» این است که بشر دیگر نیازی به تعلیمات وحی ندارد؟! در پاسخ میتوان گفت که علل ختم وحی چیز دیگری است که از آن جمله میتوان به بلوغ و رشد فکری و اجتماعی بشر اشاره کرد که از چند جهت قابل توجه است.
1ـ حفظ کتاب آسمانی از تحریف؛ 2ـ دریافت برنامهی تکاملی به صورت یک جا؛ 3ـ ترویج و تبلیغ دین توسّط علما و صلحای امت به جای پیامبران تبلیغی؛ 4ـ ارجاع فروعات مسایل بر اصول و کلیّات وحی در پرتو «اجتهاد» به جای پیامبران تشریعی؛ با توجّه به موارد فوق اگر چه نیاز به پیامبران رفع شده امّا نیاز به وحی و تعلیمات آن هم چنان باقی است. (مطهری، ص168)
از آن چه گذشت میتوان چنین نتیجه گرفت که: 1ـ پیام وحی جهانی و ابدی است و قرآن برای همهی جهانیان نازل شده است که مهمترین هدف آن هدایت بشر به راه مستقیم و راه کمال و سعادت میباشد؛ 2ـ نزول وحی برای این نیست که جانشین علم و عقل شود، بلکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبعوث شد تا توان مندیهای پنهان شدهی عقلها را آشکار کند ولی باید دانست که عقل و علوم بشر هر چه قدر پیشرفت کند و به سوی تکامل پیش رود، ما را از وحی بی نیاز نمیکند زیرا این دو علاوه بر آن که خطاپذیرند، بُردی محدود دارند و از ارائهی یک طرح کلّی که منطبق بر همهی مصالح زندگی انسان باشد تا او را به کمال و سعادت برساند، عاجزند. 3ـ تنها وحی میتواند قوانینی را برای بشر ارائه دهد که در حین این که او را به سوی رشد و کمال سوق میدهد، هم سازگار با فطرت و نیازهای ثابت او باشد و هم نیازهای متغیّر او را در هر عصر و زمانی تأمین کند.4ـ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با کمک وحی بشر عصر نزول وحی یعنی مشرکان عرب و اهل کتاب را از انحرافات و ضلالت و گمراهی نجات داد و موجبات رشد و کمال آنها را فراهم ساخت، بشر امروز نیز نیازمند به هدایتهای وحیانی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) میباشد.
فهرست منابع:
1. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام.
2. جوادي آملي، پیرامون وحی و رهبری.
3. مصباح، محمد تقی، راه شناسی.
4. رک: ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1378.
5. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، دارالكتب الاسلاميه.
6. محمد دشتی، نهج البلاغه.
7. مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، قم، زلال کوثر، 1381.
8. مطهری، مرتضی، ختم نبوت، تهران، صدرا، 1376.
9. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، نشر صدرا، 1382.
10. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1370.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 16