تاریخ ارسال خبر: 01 مرداد 1396 | گروه خبری:
سر مقاله
پیاز عکه به مکه دانهای چند است؟!
گرما بیداد میکرد و جماعت هر کدام در پناه طاقی و سایهی دیواری به انتظار اذان بودند، تا نماز جمعه را اقامه کنند. در این هنگامه تاجری از شهر عکِّه با مال التّجارهای وارد میدان شد. تاجر مبهوت و هراسان به هرسو نظر میکرد خرواری پیاز درشت و آبدار میدید و پیاز فروشانی که فریاد میزدند: بصل مکه... بصل مکه... ! تاجر بیچاره، محزون، شتران را در میدان رها کرد و به مسجد پناه برد تا چهرهی بغض آلودش بیش از این آشکار نشود. دقایقی مانده به اذان ناگاه تاجر پیاز فروش سرازپانشناخته از مسجد بیرون آمد و بارها را گشود و پیازها را روی هم انباشته و مهیای فروش نمود.
پس از نماز، در خنکای دلنشین مسجد جماعت، دل به سخنان خطیب جمعه سپرده بودند. ابوهریره قبل از هر چیز مردم را به حدیثی ناب از رسول گرامی اسلام وعده داد: «ایها الناس! سمعت من حبیبی رسول الله(ص) من أکل بصل عکه فی مکه وجبت له الجنه»؛ هر کس پیاز عکه را در مکه بخورد بهشت بر او واجب است. هنوز کلام در کام ابوهریره به پایان نرسیده بود که جماعت پای برهنه به میدان ریختند تا پیاز عکه بخرند.
تاجر که با ازدحام تقاضا مواجه شده بود پیاز کمبهای عکه را به بهایی سه برابر پیاز مکه عرضه کرد.
در مسجد پیرمرد با قامتی لرزان قد راست کرد و گفت: آه! عاقبت مردمی که سرچشمهها را رها کرده و از باریکهی جوی گندیدهی پایین دست آب مینوشند، همین است. کلام خدا در دستشان و وصی رسول خدا در بین آنان است و آنها در پی سخن بی سند و پوچ مردی که تنها چند صباحی پیامبر را دیده و هزار هزار حدیث جعلی از او نقل میکند، افتادهاند. پس رو به ابوهریره کرد و غرّید: آی شیخ المضیره! امروز دانستم چرا عمر و عایشه و عثمان و علی(ع) تو را از نقل حدیث منع مینموند. جوانی از دیگر سوی، در حالی که به ابوهریره چشم دوخته بود، پرسید: یا شیخ، تو تنها چهار سال با پیامبر هم عصر بودی، او را دیدی یا ندیدی نمی دانم؛ اما بیش از 5 هزار حدیث برای 4 سال زیاد نیست؟
ابوهریره به جماعت نگریست و لبخندی بر لب پاسخ داد: آخر تاجر بیچاره به من پناه آورده بود، التماس می کرد کمکش کنم و بعد جامه در هم پیچید و رفت.
********
«الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا» (نساء/139)؛ کسانی که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود میگیرند، آیا عزت و آبرو نزد آنان میجویند، با اینکه همهی عزتها از آن خداست؟!
همهی ما دو روی سکهی سازمانهای مدنی جهانی را میشناسیم. یک روی سکه اهداف مقدس و انسانی است که در قالب قوانین آمره، معاهدات و اسناد توصیهای رخ نمایان کرده و روی دیگر اهدافی شیطانی است که برمبنای خواست سلطهگران در ورای این معاهدات چهره پنهان نموده است.
سازمانی که گاه فریاد عدالتخواهی برآورده و هیچ ظلمی را به انسان و حیوان و شجر و حجر برنمیتابد و آنگاه که عدالت را برخلاف منافع قدرتمندان یافت، تمام قد در برابر عدالت خواهان ایستاده و پیر و جوان نشناخته و با خون کودکان مظلوم یمن و یاراچنار و میانمار و عراق و فلسطین و... منشورعدالت خواهی دست ساختهی خویش را نقش میزند.
واأسفا!! که ستم کشیدگان و مستضعفان جهان آنچنان شیفته و دلباختهی توسعه یافتگی و پیشرفت غرب مآبانهی آنان گشتهاند که دیگر به مبانی ضد دینیِ اومانیستی، نهیلیستی، لیبرالیستی و... این قوانین و معاهدات نپرداخته و تعارضات آن ها را با اصول قوانین اساسی و اسناد بالادستی کشور خویش به هیچ انگاشته و دل و دین در گرو آن میبازند.
توگویی گوش به سخنان ابوهریرههای غرب سپردهاند تا لب گشوده و حدیثی نو از انسانیت و نوع دوستی و فقرزدایی و رفع گرسنگی و زندگی سالم و ارتقاء رفاه و آموزش باکیفیت و برابری جنسیتی و دسترسی به انرژی پاک و رشد اقتصادی پایدار و... را برایشان انشاء کنند.
ای کاش همان اندازه که به اسناد رنگارنگ بین المللی سر میسپاریم، قدری به اجرای اسناد ملی، چون نقشهی جامع علمی کشور، نقشهی مهندسی کشور، منشور توسعهی فرهنگ قرآنی و... نیز اهتمام ورزیم.
کلام آخر با سرسپردگان غربی و نیز اربابان زیاده خواهشان: هیهات! همانگونه که مقام معظم رهبری بارها اشاره فرمودهاند، ملت ایران تسلیم این سند و امثال آن نخواهند شد.
والسلام
مدیر مسؤول
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 34