استکبار وقتی وارد کشوری شد و بر آن مسلّط گردید، هویت ملّی آن ملّت را انکار میکند.
عزّتمندی بدون سند 2030/استاد شایسته خوی
خداوند متعال با فرستادن رسولش مردم را از بندگی نفس و بتها و جهالتها بیرون کشید و به آنان آزادگی بخشید و اطاعت و عبادت را منحصر در پرستش ذات یکتای یگانهی خود نمود و بدین وسیله طوق کرامت و شرافت را بر تسلیم شدگان واقعی آراست و بعد از پیامبرش(ص) راهبرانی معصوم نصب کرد تا این کرامت محفوظ بماند که نه تنها زیر بار کفر و الحاد که زیر بار هیچ ظلم و ستمی نروند و بلکه در مقابل هواخواهی ظالمان بایستند.
آنچه در صدد هستیم به آن بپردازیم گریزی بر ادلّهی شرافت و بزرگواری اسلام و مسلمین و عدم تسلّط اجانب بر ایشان است که سالهای مدیدی علمای بزرگ بر این نکته هشدار داده و مسلمین را به بیداری فراخواندهاند.
1. ادلّهی شرافت و بزرگواری اسلام و مسلمین
الف: «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» (نساء/141)
فقها و مفسّران از این آیهی شریفه با عنوان قاعدهی نفی سبیل یاد کردهاند. مضمون قاعده این است که کفّار هیچگونه تسلّط و غلبهای بر مسلمانان ندارند.
صاحب کنزالعرفان اشاره میکند هر آنچه مستلزم دخالت کفّار در ملک و سلطنت بر مسلمانان شود باطل است (سیوری حلّی، ج2، ص44).
و نیز فقیهی دیگر بیان میکند: «ولایت بر کافر ثابت نشده و حقّی برای کافر در ذمّهی مسلمان نیست نه در زکات، کفّاره، خمس، وصیت، وقف و...» (مراغی، ج2، ص349).
علّامه هم در المیزان بیان میکند: «کفّار نه در دنیا مسّلط بر مسلمین هستند و نه در آخرت غالبند» (طباطبایی، ج5، ص190). در مجمع البیان نیز به دو نکتهی ظریف از آیه اشاره شده است: "1. خدا یهود را بر مسلمانان غلبه نداده است. 2. خدا برای مردم کافر بر مسلمان، غلبهی منطق و استدلالی قرار نداده است" (طبرسی، ج6، ص105).
بنابراین محتوای قاعده هرگونه تسّلط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و... را نفی میکند و بر عزّت و اقتدار مسلمانان تأکید دارد. البته ناگفته نماند عدم انجام وظایف دینی و نبود اتّحاد، معاشرت با بیگانگان، بیتوجّهی به آیات الهی و تعالیم معصومین(ع) از سوی مسلمانان و... هر کدام میتوانند زمینهی نفوذ و تسلط فراهم کنند.
ب: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (منافقون/8)
عزّت به معنی شرافت و بزرگواری و قدرت و شوکت، عظمت کبریایی و توانایی است که مختصّ ذات مقدّس الهی است و با اعلی درجه به هر که خواهد میدهد (اطیب البیان، ج6، ص421). از این رو خداوند عزّت را برای خودش و رسولش و مؤمنین محصور کرده است و رسول خدا و مؤمنان، عزّتشان را از شعاع عزّت باری تعالی کسب میکنند.
ج: «الاسلام یعلو و لایعلی علیه» (من لا یحضره الفقیه، ج2، باب میراث اهل الملل)
این حدیث نبوی دلالت دارد بر اینکه اسلام ذاتاً علو دارد. مسلمین عملاً برتری دارند و خداوند از همان ابتدا کفّار را بر مسلمانان مسلّط نکرده است به خاطر همین است که جایز نیست مسلمانان عملی انجام دهند که سبب اهانت به مؤمن و تسلّط کافر بر مسلمانان شود و هر معامله و ارتباطی که مستلزم چنین تسلّطی باشد جایز نیست.
2. سند 2030 مخالف عزّتمندی
سند آموزش 2030 از سوی سازمان یونسکو با هدف دگرگون سازی جهان در سایهی آموزش، صلح، عدالت، حقوق بشر و برابری جنسیتی فراهم آمده است که تا کنون برخی از کشورها به آن پیوستهاند.
این سند ظاهری بشردوستانه دارد و چشماندازی که برای سال 2030 تدوین شده است. امّا اجرا و پیامدهای آن چیزی جز تسلّط بر کشورها نیست. به خصوص که عملیاتها، هدایت و پیشبرد و اجرای آن همگی تحت نظارت یونسکو که سازمانی غیراسلامی و ناآشنا و نامأنوس با ارزش اسلامی است، صورت میگیرد. غیر از یونسکو عملکرد دیگر سازمانهای بین الملل دربارهی کشورهای اسلامی چندان رضایت بخش نبوده و به جز استعمار و استثمار و مداخله در این کشورها عایدی جز اندکی گزارش چیزی در برنداشته است.
نکتهی دیگر این که عزّتمندی و اقتدار مسلمین برنمیتابد که گزارش پیشرفتهای علمی- اجتماعی به صورت مداوم به اطّلاع این سازمان برسد سازمانی که دست یهود در آن مشهود است از این طریق بخواهد در اتاق فکر و تصمیمگیری کشورها نفوذ کرده و مداخله نمایند. از این رو شرافت اسلام و عزّت مسلمین علّت تامه است زیرا در احکام شرایع آنچه موجب خواری مسلمانان باشد، روا نیست (ر.ک: بجنوردی، ج1، ص192).
از طرف دیگر شکوه و اقتدار و بزرگواری که خداوند برای مؤمنان خواسته، میتواند مظهر حیات آنها باشد. چنانچه ذلّت، مظهر خواری و مرگ است. برای همین نه تنها تکتک مسلمانان بلکه جامعهی مسلمانان پویایی و حرکت به سمت کمال را با عزّتمندی طی میکنند و از هر آنچه که موجب ذلّت شود باید بپرهیزند و غیر عزّت را عزّت نپندارند. برای همین تأکید شده که تسلّط کافر بر مسلمان موجب ذلّت مسلمان است و قبول ذلّت برای مؤمنین حرام است (ر.ک: القواعد، مصطفوی).
مسألهی دیگر نادیده انگاشتن فرهنگ و آموزههای اسلامی بر مبنای قرآن و سنّت است. اسلام که قرار است سراسر جهان را فراگیرد و آموزههای فرهنگی و ارزشی آن عالمگیر شود امّا با نظارت و کنترل این سازمان این هدف عالی به چالش کشیده میشود.
همچنین علاوه بر اینکه محتوای آموزشی را مطابق ذائقهی خود برای یکسانسازی شهروند جهانی تغییر خواهد داد علوم انسانی را از پایه، تخریب کرده و ایسمهای ناقص و شکست خورده مثل امانیسم و سکولاریسم و لیبرالیسم را در آن تثبیت خواهد کرد.
3. ضرورت حفظ استقلال و هویت ملی و فرهنگی
اوّلین نکتهی مهم در مواجهه با هجمههای استکبار به خصوص هجمه های فرهنگی، به خود آمدن است .
زیرا اوّلین احساسی که یک ملّت در مقابله با روح و خوی استکبار دارد، احساسی دینی نیست؛ احساس غیرت ملّی است؛ احساس هویت و وجود است. چون استکبار وقتی وارد کشوری شد و بر آن مسلّط گردید، هویت ملّی آن ملّت را انکار میکند. استکبار که اوّل وارد میشود نمیگوید من میآیم تا هویت ملّی شما مردم را انکار کنم. این طور نمیآید به بهانههای مختلف وارد میشود وقتی وارد شد آن چیزی که هدف میگیرد هویت ملّی است؛ یعنی فرهنگ، اعتقاد، دین، اراده، استقلال، حکومت، اقتصاد و همه چیز را از آن ملّت سلب میکند و در مشقّت خود میگیرد (بیانات رهبری، 12/آبان/1378).
[استکبار] هویت ملّی را از مردم آن کشور میگیرد. افتخارات را از آنها میگیرد سابقهی تاریخی آنها را میگیرد و منافع مادّی را چپاول میکند. هویت فرهنگی و زبان آنها را نیز میگیرد. این وضع تسلّط بر یک کشور است.
و وقتی یک ملّت از آرمان اخلاقی و معنوی تهی شد هویت حقیقی خود را از دست میدهد و مثل پر کاهی میشود گاهی به این طرف گاهی به آن طرف میرود گاهی دست این گاهی هم دست آن میافتد.
از این رو ملّت ایران ملّتی نیست که بخواهد زیر بار برود؛ زیرا ملّتی است مستقل، آزاد، هوشمند که به هویت ملّی و اسلامی خود علاقهمند و از هرگونه تهدید به شدّت بیزار و متنفّر است و پذیرای دخالت خارجیها و سلطهی بیگانه نیست. این تأکید بر خودباوری را میتوان در بیانات مختلف مقام معظّم رهبری مشاهده نمود.
منابع:
1. بجنوردی، سیّد حسن، القواعد الفقهیه، قم، نشر هادی، 1419.
2. سیوری حلّی، مقدادبن عبدالله، کنزالعرفان فی فقه القرآن، قم، انتشارات مرتضوی، 1425.
3. طباطبایی، سیّد محمّد حسین، المیزان، ترجمهی سیّد محمّد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات وابسته به حوزهی علمیه، 1374.
4. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات فراهانی، 1365.
5. طیب، سیّد عبدالحسین، اطیب البیان، تهران، انتشارات اسلامی، 1378.
6. مراغی، سید میر عبدالفتاح، العناوین الفقهیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزهی علمیه، 1417.
7. مصطفوی، سیّد محمّد کاظم، القواعد، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزهی علمیه، 1421.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 34