سلطهی فرهنگی آخرین پایگاه تسلّط قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی جهان است که یکی از عناصر و مشخّصههای اصلی آن عبارت است از تحقیر فرهنگهای ملّی و قومی، مخصوصاً در جوامعی که آثاری از قیام و بیداری در آن مشاهده میشود.
جمهوری اسلامی آری، جمهوری اروپایی خیر؟!/ بنت الهدی حسینی
جهان سوم با سند 2030 پیشرفت کند!
اگرچه اجرای سند 2030 از طرف ایران متوقّف شدهاست امّا خود این سند هنوز پابرجاست. این سند از منظرهای مختلف قابل بررسی است و این مقاله برآن است که به نسبت بین مخاطبین سند با تنظیم کنندگان آن، نظری از روی تأمّل بیندازد.
همانطور که میدانید این سند یا بیانیه برای کشورهای جهان سوم و توسّط سازمان یونسکو تنظیم گردیده است. در این جا لازم است، معنای جهان سوم و خاستگاه سازمان یونسکو را بررسی نماییم.
شاید نام جهان سوم با وصف توسعه نایافته، قرین شدهباشد. امّا کشورهای جهان سوم لزوماً کشورهای توسعه نایافته نیستند؛ بلکه در یک نگاه اجمالی میبینیم که این کشورها از لحاظ فرهنگ، بسیار غنی بوده و دارای تاریخی با عظمت و سرگذشتی احترام آمیز میباشند (سیّد میرازی، ۱۳۶۸، ص۱۲۲).
اساساً نام جهان سوم، زمانی بر این کشورها اطلاق شد که جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم شدهبود؛ که این کشورها با اعلام استقلال از این دو قطب جهانی، به کشورهای جهان سوم معروف شدند. اکنون اگرچه اصطلاح جهان اوّل و جهان دوم از میان برداشته شده امّا اصطلاح جهان سوم همچنان بر این کشورها، باقی مانده است.
هر جامعهای میتواند با داشتن پشتوانههای فرهنگی و تاریخی، مستعدّ پیشرفت و پویایی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی باشد. ولی چه عاملی در کار است که در این کشورها نه تنها تحرّک یا زایندگی فرهنگی به وقوع نمیپیوندد، بلکه رنگباختگی و از دستدادن ابهت تاریخی و فرهنگی جایگزین آن میشود؟(همان، ص۱۲۴).
حقیقت این است که شناخت ابر قدرت موجود یعنی آمریکا و به دنبال آن نگاهی به نظام سلطه، از این عقب ماندگی رمزگشایی میکند. آیا به راستی آمریکا کشوری است که به خواست کشورهای استقلال طلب احترام بگذارد و بنا نداشته باشد پایش را از گلیمش دراز کند. این کمال ساده اندیشی است. آمریکا در کدام برههی تاریخی چنین بوده است؟ اساساً برای اسب سرکش حرص و طمع انسان، تا وقتی با لجام عقل به بند کشیده نشده باشد، چه حدّ و مرزی قابل تصوّر است.
جهانیشدن فرهنگی یا سلطهی فرهنگی!
میدانیم که نفس انسان، مجموعهای از دو بعد ملکوتی و ناسوتی است که تهذیب و تقویت بعد الهی، او را به مقام نفس مطمئنه میرساند و پرداختن به بعد ناسوتی، او را به مقامی پستتر از حیوانات سقوط میدهد. در این میان تعقّل و تفکّر میتواند او را از مقام حیوانی به مقام انسانی سوق دهد (ر.ک: مهدوی کنی، ۱۳۸۵، ص۱۷-۲۳). امّا وقتی جای راکب و مرکوب عوض میشود و عقل در خدمت شهوت و غضب قرار میگیرد، انتظار دیدن رفتارهای انسانی از انسان، خوشبینی کاذب است. بلکه عقل ابزاری میتواند رفتارهایی به مراتب وحشیانهتر از حیوانات را به نمایش بگذارد. همانچیزی که تاریخ به چشم خود در دهکدههای ویتنام، مکزیک، صبرا و شتیلا شاهد آن بوده؛ جنایاتی که همچنان در یمن، میانمار و نیجریه درحال تکرار است.
اکنون چه کسی ادّعا میکند که سردمداران آمریکایی و مستکبران عالم با وجود این تاریخچهی ننگین، برخوی حیوانی و شهوانی خود، که اقتضای دریدن دارد، فائق آمدهاند و از دست اندازی به کشورهای جهان سوم منصرف گشته و سیر صعودی در بعد ملکوتی را درپیش گرفتهاند؟ آیا آنها مسلمان شدهاند یا وجدانشان بعد از این همه سال به درد آمدهاست یا اینکه قوانین بین المللی بر هوسهای آنها لگام زدهاست.
به راستی نگاه ما به سازمانهای بین المللی و قوانین موضوعهی آنها چگونه باید باشد. آیا این سازمانها برای جلوگیری از دیکتاتوری بین المللی ساختهشدهاند یا برعکس، راهی برای حکمرانی جهانی هستند؟ راهی که عقل ابزاری کشورهای سلطهجو، برای به بند کشیدن جهان سوم، پیش روی آنها قرار داده است!
مفهوم جهانی شدن، از مفاهیم تاثیرگذار در زندگی سیاسی امروزه است که برخی آن را روند طبیعی و برخی دیگر آن را طرح و پروژهای غربی میدانند (سعید آبادی و بختیاری، ۱۳۹۳، ص ۱۳۸).
در دیدگاه رئالیستی جهانی شدن، عدّهای از دانشمندان، «ساختار حاکم بر عرصهی بین الملل» را با واژهی «بین المللی شدن» بیان میکنند. این روند که از مدّتها پیش در تجارت بین اقوام و ملّتهای مختلف دنیا در تاریخ بشری آغاز شده بود، پس از جنگ جهانی دوم، مسیر دیگری به خود گرفت و تاسیس سازمانهایی از قبیل صندوق بین الملی پول، بانک جهانی و سپس سازمانهای بین المللی در زمینههای فرهنگی و اجتماعی، حکمرانی جهانی را نه تنها بر اقتصاد بلکه در دیگر زمینهها به عرصهی روابط بین الملل وارد کردهاست (همان، ص۱۴۷). سازمان ملل متّحد که سازمان جهانی یونسکو، زیر مجموعهی از آن است یکی از بارزترین مصادیق این روند است.
سلطهی فرهنگی آخرین پایگاه تسلّط قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی جهان است که یکی از عناصر و مشخّصههای اصلی آن عبارت است از تحقیر فرهنگهای ملّی و قومی، مخصوصاً در جوامعی که آثاری از قیام و بیداری در آن مشاهده میشود. این حرکت از زمان شروع نفوذ و سلطهی نظامی یعنی استعمار قدیم آغاز و سپس با شروع دوران جدید استعماری فرهنگی، اَشکال مختلف و مرموزی پیدا کرد. هدفی که سلطهی فرهنگی تعقیب میکند مسلّط شدن بر افکار تودهی مردم و تحریف آثار ذیقیمت فکری و معنویتهای یک جامعه در قالب آموزش میباشد.
جهانیشدن فرهنگی، به معنای «ظهور فرهنگ واحد جهانی» در اثر بروز آگاهی، مفاهیم، سمبلها و وسایل فرهنگی با ویژگی جهانی ایجاد میشود. این بعد از جهانی شدن، چالش برانگیزترین بعد به حساب میآید؛ چرا که کشورها قادر نخواهند بود «فرهنگ هزار تکّهی جهانی» را بپذیرند. لذا طبق گفتهی برخی صاحبنظران در فرایند جهانی شدن «ذوب فرهنگهای بومی و محلّی» وجود دارد. در واقع یکی از اهداف جهانی شدن، خارج کردن افراد، از تعلّقهای ملّی و فرهنگی و ملحق کردن ایشان به «دنیای جهانی شدن» است که در این میان، ترس از اعمال قدرت نرم آمریکایی و غلبهی فرهنگ مکدونالدی(آمریکایی) حتّی جوامع غنی را نیز برانگیختهاست(سعید آبادی و بختیاری، ۱۳۹۳، شماره۲۰، ص ۱49).
ایران اسلامی به عنوان یک کشور استقلالطلب که شاید بتوان آن را انقلابیترین کشور جهان سوم نامید براساس همین معادله، هدف انواع شیوههای استعمار نو قرار میگیرد تا در روند جهانیشدن همه جانبه به جهانی غربی با حکمرانی آمریکا تن دهد. سند ۲۰۳۰ تنها یکی از اسنادی است که استقلال فرهنگی کشور ما را نشانهرفته است.
البته جمهوری اسلامی ایران با وجود رهبری که با هوشیاری و ریزبینی، خطّ انقلاب را از انحراف نگهمیدارد، در دام این سیاست گرفتار نشده و بازی نخواهد خورد. امّا اگر در درون خود کشور، مردم و مسئولینی وجود داشته باشند که خواهان غربی شدن و اروپایی زیستن باشند و ناخواسته تحت تأثیر این تحقیر فرهنگی قرار گرفته باشند، کار سخت میشود و حتّی با ابطال سند ۲۰۳۰ نیز خطر از بین رفتن استقلال فرهنگی، از بین نمیرود.
اینجاست که نیاز به هوشیاری بیشتر و تبیین اصول انقلاب بیش از پیش احساس میشود. امید که با هوشیاری مسئولان نظام و با پیروی مشتاقانه و داوطلبانهی ایشان از فرامین رهبر معظّم انقلاب و حضور آگاهانهی مردم انقلابی در عرصه، آمریکا و صهیونیست آرزوی حکمرانی جهانی را به گور ببرند و آزادی و صلح راستین بر جهان حاکم شود.
منابع:
۱. سعید آبادی، محمّد رضا و بختیاری، محمّدجواد، تأثیر قدرت نرم سازمانهای بین الدولی بر حکمرانی جهانی: مطالعه موردی یونسکو، فصلنامهی تحقیقات سیاسی و بین المللی، شماره۲۰، پاییز ۱۳۹۳.
2. سیّد میرازی، سیّد محمّد، رکود و احیاء فرهنگی کشورهای جهان سوم، فصلنامه علوم انسانی دانشگاه الزهرا(ص)، شماره ۱، تابستان ۱۳۶۸.
3. مهدوی کنی، محمّدرضا، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، تلخیص محمد سلمانی، نشر مسجد جمکران، قم، ۱۳۸۵.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 34