تاریخ ارسال خبر: 01 مرداد 1396 | گروه خبری:
حس سرشار سخن
"خدیوهشتم"
زچه شادمانم امشب؟ زچه نغمه خوانم امشب؟
زچه رنگ غم زدوده ز دل و ز جانم امشب؟
زچه مرغ خسته دل به طرب بدیهه خوان شد؟
زچه جان پرملالم به نشاط میهمان شد؟
زچه شاخه گل فشاند؟ زچه جو ترانه خواند؟
زچه باد، پای کوبان، همه جا خبر رساند؟
زچه میدمد بنفشه به کنار بوستانها؟
زچه عندلیب خواند سرشاخه داستانها؟
زچه میرسد به گوشم نغمات آسمانی؟
به مشامم از چه آید نفحات لا مکانی؟
ز چه شد فضا معطر زشمیم مشک و عنبر
مگر از فلک گشوده به سوی زمین ملک پر؟
زچه آسمان شد امشب زستاره نور باران
مگر اوفتاده برقی ز فروغ «نجمه» بر آن؟
مگر این زمان بشارت زسوی سما رسیده
که به ارض آفرینش قدم «رضا» رسیده؟
خلف امام هفتم، علی آن خدیو هشتم،
که به نور او منور شده شمس و ماه و انجم
گل باغ مصطفی او و سلیل مرتضی او؛
به صراط حق پرستی به رضای حق رضا او
به خلایق از کرامت زبس او عطوف باشد،
به لسان اهل ایمان لقبش رئوف باشد
به درش هرآنکه آید نرود به ناامیدی؛
که ز غیر آستانش نرسد به دل نویدی
منم ای ولی یزدان به مدیح توغزلخوان؛
زکرم مرا به کویت بپذیر و برمگردان
چو فتاده آهوی دل به کمند محنت و غم،
توکه ضامن غزالی برهان دل مرا هم
من اگرچه روسیاهم، به ولایتت گواهم
بده ای شفیع محشر به عنایتت پناهم...
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 34