محرم و سالار شهیدان در اشعار اهل سنت /دکتر محمدرضا وصفی
سید الشهدا و خاندان اهل بیت پیوسته مورد توجه مسلمانان جهان اسلام بوده است. اشعار و سرودهها در نعت و رثای خاندان پیامبر به زبانها و گویشهای گوناگون در جای جای جهان اسلام، بخشی بسیار مهم از ادبیات دینی جهان اسلام را تشکیل میدهد.
در بخش نخست این نوشتار به قطعه ای از اشعار شاعر بلند آوازه کرد شیخ رضا طالبانی اشاره شد. او که اشعارش را به فارسی، کردی، عربی و ترکی میسروده، ارادت و مدیحه اش برای پیامبر و اشعاری که در رثای امام حسین(ع)سروده، زبانزد خاص و عام است.
شیخ رضا از اعضای خاندان معروف طالبانی و از مشایخ این طریقت است. این خاندان در غرب ایران، عراق، ترکیه تا مصر، حضوری تاریخی داشته است و پیشینه آنان به ملا محمود زنگنه یا - آل زنگنه - باز میگردد.
شیخ رضا هم عصر ناصر الدین شاه قاجار است. نمونه ای دیگر از اشعار این شاعر نامی در رثای سید الشهدا به این قرار است:
در ماتم آل علی، خون همچـو دریـا میرود تیغ است و بر سر میزند دست است و بالا میرود.
از عشق آل بوالحسن، این تیغ زن، و آن سینه زن
داد و فغان مرد و زن، تا عرش اعلی میرود
پیراهن شمع خدا، یعنی حسین مجتبا
جانها همی گردد فدا، سرها به یغما میرود
کوتاه کن انکار را، بدعت مگو این کار را
این سوگ آل حیدر است، این خون نه بی جا میرود
روی زمین پر همهمه، در دست جانبازان قمه
خون از برو دوش همه، از فرق تا پا میرود
من چون ننالم این زمان، زار و ضعیف و ناتوان
کاین برق آه عاشقان، از سنگ خارا میرود
از ابن سعد بی وفا، شامی و شِمر (شامیِ شوم) پر جفا
بر آل و بیت مصطفی، چندین تعدا میرود
بغداد گردد لاله گون، در روز عاشورا به خون
و از کاظمین آن سیل خون، تا طاق کسری میرود
و از طاق کسری سرنگون، ریزد به پای بیستون
و از بیستون آید برون، سوی بخارا میرود
خون سیاوش شد هبا، در ماتم آل عبا
تا دامن روز جزا، تا جیب عقبا میرود
من سنیم، نامم رضا، کلب امام مرتضی
درویش عبدالقادرم، راهم به مولا میرود
****
لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است!
عشق بازی سر به میدان وفا افکندن است
گر هوا خواه حسینی، ترک سر کُن چون حسین
شرط این میدان به خون خویش بازی کردن است
از حریم کعبه کمتر نیست دشت کربلا
صد شرف دارد بر آن وادی که گویند ایمن است
ایمنُ و اِی من فدای خاک پاکی که اند آن
نور چشم مصطفا و مرتضا را مسکن است
زهره زهر انگبین خاتم خیر الورا
زور و زهره، مرتضا و حیدر خیبر کَن است
سنی ام، سنی، و لیکن حب آل مصطفا
دین و آیین من و آباء و اجداد من است
شیعه و سنی ندانم، دوستم، هر که را با او
دوست باشد، دشمنم آن را که با او دشمن است
****
یکی از بزرگان اهل سنت که خاندانش در شعر و خوش نویسی ایران زبان زد است و ابیاتش مزین به نام اهل بیت است، ملک الکلام مجدی سقزی است.
نامش عبدالمجید فرزند میرزا عبدالکریم و تخلصش مجدی است. او در سـال1268هـ.ق در سقز متولد شد. شاعر و خوش نویسی که به زبانهای فارسی، عربی و کردی شعر میسرود و به فرانسه تسلط داشت و ناصرالدین شاه لقب ملکالکلام را برایش برگزید. او در خانوادهای متدین و فرهنگی متولد شد و تحصیلات خویش را در سقز نزد علمای آن شهر به اتمام رساند و پس از رسیدن به جایگاه استادی در رشتهی خود، در دیوان حاکم سقز به کتابت و منشیگری پرداخت.
برابر آن چه در کتاب "امامان شیعه به روایت اهل سنت" اثر فاروق صفی زاده آمده، وی به سال1306به سفر حج مشرف شد و در راه بازگشت به کربلای معلا سفر کرده و مضجع سیدالشهدا را زیارت و این اشعار را در مراودهای معنوی با سیدالشهدا، میسراید:
"ای توتیای دیدهی جان، خاک پای تو
برتر زعرش بارگه کبریای تو
تا رستخیز، خون جگر بر زمین چکد
زان شاخ گل که بردمد از نینوای تو
کردی به راه دوست، تن و جان خود فدا
بادا هزار جان گرامی فدای تو
در بحر رحمت است شناور، هر آن کسی
یک قطره اشک ریزد اندر عزای تو
ذات تو هست معنیِ قرآن، وز اهل کین
چون پاره پاره صفحهی قرآن قبای تو
میخواست در زمانه کند محشر آشکار
روز نبرد بازوی معجز نمای تو
عهد اَلَست آمد و تسلیم عرضه کرد
تا جان نثار دوست نماید وفای تو
تو تشنه جان سپردی و آب فرات هم بود
از تو تشنهتر به لب جان فزای تو
بودند بی خبر که بقا در ولای توست
قومی که خواستند به گیتی فنای تو
رنجی که قاتلان تو را هست روز حشر
امروز مر مراست زهجر لقای تو
رحمی کن و زلطف مرا سوی خویش خوان
زان پیشترکه جان دهم اندر ولای تو"
منبع: http://khabaronline.ir/news