شرح حدیث «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»/نسرین هژبری
خداوند تعالی دست یابی علم و دانش را سبب کلی برای خلق جهان قرار داده است، چنان که میفرماید: «اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً» (طلاق/12)
هم چنین علم اولین نعمتی بود که جبرئیل امین در نخستین آیهی نازله، پیامبر(ص)را به آن بشارت داد. زمخشری در تفسیر 5 آیهی اول سورهی علق میگوید: «منظور خداوند این است که بالاتر از «علم» کرامتی نیست. چرا که فرمود: «الْأَكْرَمُ الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»؛ «کمال کرمش به این است که به بندگان آنچه را که نمی دانستند آموخت و آنها را از ظلمت جهل به نور علم هدایت کرد...»
خداوند در تعداد زیادی از آیات قرآن در تکریم علم آموزی و عالم سخن گفته است، زمانی علم را سبب خشوع بندگان در نزد پروردگارشان معرفی نموده و در جایی دیگر مقام عالم و جاهل را مقایسه نموده و تذکر داده است که این دو گروه مانند هم نیستند و مردم در آن چه نمی دانند باید به اهل ذکر [که در روایات ائمهی اطهار شمرده شده اند] مراجعه کنند: «أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»؛ «آیا کسی که به سوی حق هدایت شده است سزاوار است که از او پیروی کنید یا کسی که هنوز هدایت نیافته است مگر این که در آینده هدایت شود؛ پس چگونه حکم میکنید؟» پس هنگامی که پیامبر(ص)را به نبوت برانگیخت، او را به علم و دانش از سایر انبیا برتری داد و مردم را به اطاعت مطلق از او فرمان داد.
اولین شاگردان پیامبر(ص) اصحاب او بودند که هر کدام به قدر همراهی و نزدیکی به پیامبر(ص) از چشمهی علمش سیراب گشتند و به شهادت علمای عامه علی(ع)اعلم صحابه بود تا آن جا که پیامبر(ص)به دختر گرامیش فرمود: «تو را به همسری بهترین افراد از امتّم، عالم ترین آنها، بردبارترین آنها و اولین کسی که اسلام آورد، در آوردم». (احمد بن حنبل، 26/5؛ ابن عبدالبر، 1099/3)
از قوی ترین دلایل بر اعلمیت علی(ع)از تمام صحابه، حدیث «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» است که از پیامبر9به طرق مختلف در کتابهای شیعه و سنی با الفاظ مختلف ذکر شده است و حتّی جماعتی از اهل تسنن آن را از احادیث متواترهی مشهوره میدانند و علت این که عده ای در سند این حدیث با وجود این دلایل آشکار اشکال وارد کرده اند این است که این حدیث قویّاً بر اعلمیت علی(ع)درمیان صحابه دلالت دارد و اعلمیت و افضلیت نیز مستلزم امامت و خلافت است. لذا ما بر آن شدیم تا در این شماره، به بررسی این حدیث مشهور از جهت معنا، سند و شواهد آن بپردازیم و از خداوند منان درخواست میکنیم که ما را با پرهیز از تعصب در آشکار ساختن حق یاری دهد.
توضیحی پیرامون معنای حدیث
تفسیر نیمهی دوم آیهی 189 سورهی بقره:
در آیهی 189 سورهی بقره، خداوند میفرماید: «عمل نیکو آن نیست که شما از دیوار پشت خانهها وارد آنها شوید بلکه عمل نیکو آن است که تقوا پیشه کنید و بر خانهها از درهای آنها وارد شوید! پس تقوا پیشه کنید تا شاید رستگار شوید».
در مجمع البیان در تفسیر صدر این آیه شریفه چند وجه ذکر شده است:
1ـ در وقت حج در زمان جاهلیت کسانی که برای حج محرم میشدند از در منزلهای خود وارد نمی شدند بلکه دیوار پشت خانهها را میشکافتند و از آن جا رفت و آمد میکردند تا چیزی بین آنها و آسمان حائل نشود و پس از ظهور اسلام از این کار منع شدند.
2ـ جابر از امام باقر(ع)روایت کرد که ایشان فرمودند: معنای آیه این است که امور را از جهات آنها انجام دهید و اختصاصی به ورود به خانه ندارد».
3ـ نیکی را از اهلش طلب کنید، امام باقر(ع)در معنای عبارت «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها» میفرمایند:
«آل محمد درهای خدا هستند و وسیلههای او هستند و داعیان به سوی بهشت و زمامداران و پیشتازان به سوی بهشت و راهنمایان و دلالت کنندگان بر بهشت تا روز قیامت و رسول خدا(ص)فرموده است:
«من شهر علم هستم و علی د رآن شهر است و در شهر نمی توان وارد شد مگر از درش» و نیز روایت شده که من شهر حکمت هستم و علی در آن شهر است». (طبرسی، 284/1)
4ـ در تأیید معنای مذکور علامهی طباطبایی پس از این که رسم اعراب جاهلی را بیان میکند و روایتی را هم از تفسیر الدّر المنثور میآورد، در ادامه روایتی را از امام صادق(ع)به نقل از «کافی» بیان میکند که حضرت فرمود: «ائمهی دوازده گانه درهای خدا هستند که باید از آنها وارد شد و رفت و آمد کرد و اگر آنها نبودند خداوند عزّوجل شناخته نمی شد و به واسطهی آنها خداوند تعالی بر بندگان خود احتجاج میکند» یعنی آنها حجتهای خداوند هستند که اخلاق و عقاید و اعمالشان همه الگو و برنامهی عمل است و طبق عمل آنها خداوند از بندگان سؤال و جواب میکند». (علامه طباطبایی، 59/2)
5ـ و در تفسیر بیان السّعاده آمده: «درهای امور و جهت اشیاء همان ولایت است که به حضرت باقر(ع)نسبت داده شده است» بنابراین مفاد آیهی مبارکه این است که: همهی امور دین و دنیا را از راه خودشان باید فراگرفت. همان طور که برای فراگیری صناعات علمی به اهل فن خودش باید مراجعه کرد، علوم و اعمال الهیه را نیز از اهل فن آن که عالم الهی است باید فرا گرفت، (سلطان محمد بن حیدر سلطان علیشاه، ص97) سزاوارترین افراد برای رجوع امت در امور دین و دنیا پیامبر(ص)و اهل بیت:او هستند تا آن جا که در تفسیر علی بن ابراهیم آمده که: این آیه در شأن امیرالمؤمنین علی(ع) نازل شده به جهت گفتار پیامبر(ص) که فرمود: «من شهر علم هستم و علی در اوست و در شهر داخل نشوید مگر از در آن» و از سعد بن عبدالله از امام باقر(ع)روایت کرده است که فرمودند: «کسی که به نزد آل محمد بیاید به چشمهی زلال و صافی که به علم خدا جریان دارد، آمده است؛ آن چشمه ای که نیستی و انقطاع ندارد و این به جهت آن است که خداوند اگر اراده میفرمود، خودش را شخصاً به مردم نشان میداد، تا آن که از در او وارد شوند و لیکن آل محمد:را درهای خود قرار داده است که باید از این درها بر خدا وارد شوند و این است معنای قول خداوند عزّوجل:«لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (علی بن ابراهیم، 119/1)
چنان که ملاحظه شد آن چه از مجموع این روایات به دست میآید با اختلافاتی که در تفسیر آن ملاحظه میشود آن است که الف: لزوم دخول و ورود در هر چیزی بر اساس طریق و راهی است که فطرت و عقل و شرع برای رسیدن به آن معیّن کرده اند و اگر انسان غیر آن راه را دنبال کند به مقصود نمی رسد. در حال احرام باید از در منزل وارد شد، در به دست آوردن عقائد، ملکات حسنه و احکام و وظایف علوم غیبیّهی الهیه باید به پیغمبر(ص)مراجعه کرد و پس از پیامبر(ص)در بیان احکام جزئیه و معنی و تأویل کتاب آسمانی باید به اوصیای رسول الله(ص) اقتدا کرد که درهای شهر علم پیامبر میباشند. این مطالب به سادگی از مقایسهی آیهی 53 سورهی احزاب با آیهی مذکور به دست میآید. در این آیه خداوند میفرمایند: «ای کسانی که ایمان آورده اید در خانهی پیغمبر(ص) داخل نشوید، مگر زمانی که به شما اجازه داده شود».
یعنی ائمهی طاهرین نفس اذن و اجازهی ورود به خانهی پیامبر(ص) هستند، به طوری که اگر آنها نباشند، هیچ کس راهی برای ورود به منزل رسول الله(ص) ندارد. پس نفس وجود آنها و اتّصال به آنها اذن ورود به خانهی پیغمبر(ص) که سراسر اخلاق عظیم و مقام توحید محض است میباشد و کسانی که تصور کرده اند بدون این بزرگواران راه یافته اند، خیالی بیش نیست.
راز بگشا ای علی مرتضی ای پس از سوء القضا حسن القضا
چون تو بابی آن مدینه علم را چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب تا رسند از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفوا احد (مولوی ، 98/1)
ب ـ این حدیث بر عصمت علی(ع)دلالت دارد، زیرا کسی که معصوم نباشد انجام گناه و افعال قبیح از او ممکن است و در این صورت پیروی کردن از او قبیح است و مثل این است که پیامبر(ص)مردم را به انجام فعل قبیح فرمان داده است و این کار از پیامبر(ص) محال است.
ج ـ هیچ کس در این که علی(ع)در معارف حقیقی، علوم یقینی، احکام شرعی و قضایای نقلی اعلم از همهی امت است اختلاف ندارد و علمای شیعه و سنی در موارد متعدد این برتری را بیان نموده اند. آن حضرت بی نهایت باهوش و مشتاق فراگیری دانش بود و از رسول خدا(ص)جدا نمی شد. از همهی مردم بر پیامبر(ص)مهرمان تر بود و شب و روز خود را با ایشان میگذراند. در چنین شرایطی طبیعتی است که از همه داناتر باشد. رسول خدا(ص)درباره اش فرمود: «داناترین شما به قضاوت علی است». و قضاوت مستلزم دانش و دین داری است. ترمذی از علمای اهل سنت در صحیح روایت کرده که رسول خدا(ص)فرمود: «من شهر علم هستم و علی دروازهی آن». از جمله علمای اهل تسنن که اعتراف به این مطلب نموده اند فضل بن روزبهان است که این حدیث را در ردّ بر کتاب «نهج الحقّ» علامهی حلّی آورده است و در سند آن هیچ گونه اشکالی وارد نکرده است و گفته است:
«در مورد آن چه که دربارهی علم امیرالمؤمنین(ع)بیان داشته شکی نیست که او از دانشمندان امت است و مردمان در علم بدو نیازمندند. چگونه چنین نباشد و حال این که او وصی پیامبر در ابلاغ علوم حقایق و معارفی است که نزد او به ودیعت نهاده است. بنابراین احدی در آن نزاع ندارد و روایتی که از صحیح ترمذی در این مورد بیان کرده است، صحیح است». (محمد حسن مظفّر، 444/2)
حاکم حسکانی عالم حنفی مذهب اهل سنت در مورد این حدیث، ذیل تفسیر آیهی 43 سورهی نحل که میفرماید: «و ما نفرستادیم پیش از تو (ای پیامبر) مگر مردانی را که وحی میفرستیم به سوی آنها، پس اگر از این مطلب اطلاعی ندارید از اهل ذکر سؤال کنید» چنین میگوید:
حارث روایت کرده است که از علی راجع به آیهی «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» سؤال کردم، گفت: قسم به خدا فقط ما اهل ذکر، اهل علم و معدن رسالت ظاهر و باطن قرآن هستیم و من از رسول خدا(ص)شنیدم که میگفت: من شهر دانش میباشم و علی در آن است، پس هر کس بخواهد دانش فرا بگیرد باید از درش وارد شود».
و در تفسیر آیه ی: «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»؛ «خداوند تمام اسماء را به آدم تعلیم نمود» (بقره/31) با سند متصل خود از محمد بن عبدالرحمن شامی و اباصلت هروی و ابومعاویه از اعمش از مجاهد از ابن عباس روایت کرده است که گفت: «رسول خدا فرمود: من شهر علم هستم و علی در آن شهر است هر کس بخواهد دانش فرا بگیرد باید از در آن وارد شود». (حاکم حسکانی، 81- 80/1باب 8)
سند حدیث «مدینه العلم»
علمای عامّه و شیعه همانند سیدهاشم بحرانی، شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن عساکر، ابن مغازلی، حموئی، خوارزمی و... این حدیث را در کتب خود با سندهای متعدد از پیامبر(ص)نقل کرده اند. بحرانی از طریق عامه شانزده حدیث و از طریق خاصّه هفت حدیث آورده است:
از «مناقب» ابن مغازلی فقیه شافعی، با قرائت او برابوالحسن احمد بن مظفّر بن احمد عطّار فقیه شافعی... از جابر بن عبدالله انصاری روایت است که: رسول خدا(ص)بازوی علی (ص) را گرفت و گفت: «این است امیر نیکوکاران و کشندهی کافران، هر که او را یاری کند خدا او را یاری میکند و هر که او را بی یاور گذارد خدا او را خوار میکند سپس صدای خود را بلند کرد و گفت: من شهر علمم و علی در آن است و هر که طالب علم باشد باید از این در وارد شود». (بحرانی، 520/2 باب 29؛ ابن مغازلی، ص70، ح120)
همین حدیث را سیوطی و ابن عساکر و امیر سید علی همدانی و ابن حجر هیتمی و ملاعلی متقی هندی با عبارت «امام و پیشوای نیکوکاران» روایت کرده اند و سیوطی از حاکم در «مستدرک» از جابر با کلمهی «علی مام نیکوکاران» روایت کرده است. (سیوطی، ص66)
امام احمد بن محمد بن صدیق مغربی ساکن قاهره برای تصحیح این حدیث یک کتاب نوشته و نام آن را «فتح الملک العلی بصحه باب مدینه العلم علی» گذارده است که در سال 1354 در چاپخانهی اسلامیهی مصر به چاپ رسیده است.
هم چنین میر سید حامد حسین موسوی نیشابوری لکهَنُوی هندی متوفی در سال 1306 هـ.ق در کتاب گران قدر عبقات الانوار این حدیث را از 151 نفر از علمای عامه و خاصه نقل کرده است. افرادی همانند: روایه امام رضا(ع)از صحیفه الرضا، ابن روزبهان، ابن حجر الملکی، سخاوی، زرندی، ابن اثیر، ابن شیخ اندلسی، ابی نعیم اصفهانی، ابن مردویه، ابن عبدالبر، ابن عساکر، حموئی، احمد بن حنبل، ترمذی، طبری، باغندی و عبدالرزاق بن همام، فردوسی، سعدی، بیهقی، حکیم سنایی و... . (سید حامد حسین، ج10، صص328تا67)
این عالم بزرگوار پس از ذکر نام راویانی از صحابه، تابعین، علمای شیعه و سنی اشعار تعدادی از شعرا را در قرون مختلف به عنوان سند این حدیث که به صورت ضرب المثلی بر زبانها رایج شده گرد آوده است. از جمله اشعار فردوسی را در جلد دهم خلاصهی عبقات الانوار ذکر کرده است. در شاهنامه میخوانیم:
چهارم علی بود جفت بتول که او را به خوبی ستاید رسول
که من شارسانم (: شهرستان) عَلیَم دَرَست دُر است این سخن قول پیغمبر است
گواهی دهم کین سخن را زِ اوست تو گویی دو گوشم بر آواز اوست
بدان باش کو گفت، زان بر مگرد چو گفتار و رایت نیاورد بدرد (میر سید حامد حسین، 117/10)
سعدی نیز در ضمن قصیده ای در مدح علی(ع)آورده است:
منم کز جان شدم مولای حیدر امیرالمؤمنین آن شاه صفدر
علی کو را خدا بی شک ولی خواند به امر حق علی کردش پیمبر
به حق پادشاه هر دو عالم خدای بی نیاز فرد اکبر
به حق آسمانها و ملائک کز آن جا هیچ جایی نیست برتر
به پنج ارکان شرع و هفت اقلیم به نه چرخ و ده و دو برج دیگر
به کرسی و به عرش و لوح محفوظ به حق جبرئیل آن خوب منظر
به آب دیدهی طفلان محروم به سوز سینهی پیران محروم
که بعد از مصطفی در جمله عالم نبود فاضل تر و بهتر ز حیدر
مسلم بود سلونی گفتن او را که علم مصطفی را بود او در
یقین اندر سخا و علم و عصمت ز پیغمبر نبود او هیچ کمتر (میر سید حامد حسین، 179/10)
شواهد حدیث «مدینه العلم»
احادیث دیگری هم در باب اعلمیت علی(ع)از تمامی صحابه وجود دارد که بزرگان در تألیفات گران بهای خود ذکر کرده اند و صحّت این حدیث را تقویت میکند، از جمله:
«أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»: من شهر حکمت هستم و علی در آن است. (ترمذی، 214/2)
«أنا دار العلم و علي بابها»: من شهر علم هستم و علی در آن است. (بغوی، 77)
«أَنَا مِيزَانُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ كِفَّتَاهُ»: من ترازوی علم هستم و علی دو کفهی آن است. (دیلمی، 44/1، ح107)
«أنا میزان الحکمه و علی لسانه»: من ترازوی حکمت هستم و علی زبانِ ترازوست. (غزالی،ص 3)
«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْم وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ لَا یُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِن بَابِهَا»؛ «من شهر علم هستم و تو در آن، و به شهر نمی روند مگر از در آن». (عاصمی ابومحمد، شرح سورهی هل اتی»
«أَنَا مَدِينَةُ الْفِقه وَ عَلی بَابِهَا» من شهر فقه هستم و علی در آن است. (ابومظفر سبط ابن جوزی، 48/29) و... . مرحوم میر سید حامد حسین در جلد 10 خلاصهی عبقات الانوار از ص331 تا423 متن کامل این احادیث را با اسناد آنها ذکر کرده است.
نمونههایی که ذکر شد (از مفاد و اسناد و شواهد این حدیث) تنها مشتی بود نمونه ای از خروارها دلایل قاطعی که بر اعلمیّت مولای متقیان علی(ع)دلالت دارند و به نظر ما کسی که در این حدیث و امثال آن تدبر کند، میفهمد که علی نسبت به پیامبر هم چون پیامبر نسبت به خداست؛ زیرا خداوند به پیامبرش میفرماید: «ما این قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر به این دلیل که برای آنان آن چه را در آن اختلاف کرده اند بیان کنی و این قرآن، برای افرادی که ایمان میآورند، هدایت و رحمت است».
فهرست منابع
1ـ ابن مغازلی، مناقب، تهران، انتشارات اسلامیه، 1394هـ، ص70.
2ـ ابن عبدالبر، الاستیعاب، مصر، بی تا.
3ـ حسین بن سعود بن محمد فرّا بغوی، مصابیح السنه، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشی، بیروت، دارالمعرفه، 1407هـ/1987م.
4ـ سیدهاشم بحرانی، غایه المرام.
5ـ ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح.
6ـ عبدالله ابن احمد الحاکم حسکانی، شواهد التنزیل، بی جا، مجمع احیا الثقافه.
7ـ ابن شیرویه دیلمی، فردوس الاخبار، 1406هـ.ق.
8ـ سیوطی، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1407هـ.1991م.
9ـ سلطان محمدبن حیدر سلطان علیشاه، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، مترجم: حشمت الله ریاضی، بی جا، نشر سر الاسرار، 1381.
10ـ عاصمی ابومحمد، زین الفتی فی شرح سورهی هل اتی، تحقیق: محمد باقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافه، الاسلامیه، چاپ اول، 1418هـ.
11ـ غزالی، الرساله العقلیه، بیروت، مؤسسه الرساله.
12ـ علامهی طباطبائی، تفسیر المیزان، قم، انتشارات دارالعلم، بی تا.
13ـ ابوعلی فضل بن حسن بن فضل طبرسی طوسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بی جا، دارالمعرفه.
14ـ ابومظفر سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، تهران، اصدار مکتبه النینوی الحدیثه.
15ـ میرحامد حسین موسوی نیشابوری لکهنوی هندی، عبقات الانوار، قم، انتشارات بعثه، 1408هـ.
16ـ محمد حسن مظفر، ترجمهی دلائل الصدق، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1377.
17ـ مولوی، مثنوی معنوی، بی جا، طبع میرخانی، بی تا.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 15