دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 10 فروردین,1403

میان من و دوست هیچ حائل نیست


میان من و دوست هیچ حائل نیست

ولایت مهم ترین رکن دین/ استاد فاطمه خاموشی (طاهایی)

عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: بنی الاسلام علی خمس: الصلوه و الزکوه و الصوم و الحج و والولایه و لم یناد بشیء کما نودی بالولایه. (اصول کافی، ج3، کتاب ایمان و کفر، ص29)

اسلام روی پنج پایه نهاده شده: نماز، زکوه، روزه، حج و ولایت و چنان که برای ولایت فریاد زده شد، برای هیچ چیز دیگر زده نشد.

«اسلام» در روایت فوق به معنای تسلیم شدن است. انجام اعمال عبادی چون نماز، روزه ،زکات و حج، دلیل بر صداقت انسان مسلمان و نمایانگر این تسلیم اوست و مهم ترین نکته بنابر تصریح روایت ولایت، است که قبولی طاعات در گروه تسلیم به ولی خداست.

با توجه به این مقدمه ی کوتاه، اهمیت مسأله ی ولایت طلب می کند که نکاتی را در این باره بیان نماییم.

نکته ی اول: ولایت یعنی چه؟

«ولی» به معنای نزدیکی و قرب است، ولاء و توالی آن است که دو چیز چنان به هم نزدیک شوند که میانشان چیز دیگری نباشد. قرآن که می فرماید: اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ (بقره/257) یعنی مؤمن طوری ولایت الله را قبول کرده و به خدا این قدر نزدیک شده که تمام حایل ها و حجاب ها را از بین برده است؛ این مؤمن ولایت را پذیرفته است. انسانی که به این درجه از ولایت رسیده هیچ گاه در زندگی کسالت، ناامیدی، ترس از مرض، ترس از فقر، شکست، مرگ و ترس از قدرت ها را ندارد. چنین شخصی راه رشد را یافته است، با دل و جان ایمان آورده، ولایت طاغوت ها را رها کرده است.

معنای دیگر ولی عبارتست از کسی که به تدبیر امور از دیگری سزاوارتر است. به رئیس قوم «والی» می گویند؛ چرا؟ چون تدبیر و امر و نهی امور با اوست.

به سرپرست خانواده ولی می گویند چون تدبیر و اداره ی، امور خانواده به دست سرپرست آن است. معانی دیگری نیز برای ولی گفته شده است که در مقام بحث در مورد آن ها نیستیم.

نکته ی دوم: انواع ولایت

ولایت دو نوع است: الف ـ ولایت عام ب ـ ولایت خاص.

الف ـ ولایت عام از این آیه ی مبارکه به دست می آید:

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (توبه/79).

مردان و زنان با ایمان ولیّ (یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف، و نهی از منکر می کنند؛ نماز را بر پا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند). به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد؛ خداوند توانا و حکیم است.

چگونگی اعمال ولایت مؤمنان بر یکدیگر در آیه ی شریفه در چند موضوع مطرح شده است، از جمله در مسأله ی امر به معروف و نهی از منکر؛ چرا که در یک جامعه ی ایمانی افراد نسبت به انحرافات یکدیگر بی توجه نیستند. آن ها جامعه را به سوی نماز سوق می دهند و اطاعت خدا و رسولش را می کنند؛ لذا مورد رحمت پروردگار واقع می شوند. حاصل کلام این که آیه، ولایت عام را اثبات می نماید؛ یعنی، تمام مؤمنین نسبت به یکدیگر ولایت دارند. چنان چه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«الا کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» (میزان الحکمه، ج5، ص2310)؛ بدانید که همه ی شما سرپرست و رعیت دار هستید و همگان درباره ی رعیت و زیردستان خود بازخواست می شوید.

ب: ولایت خاص که مخصوص ائمه و جانشینان اوست.

ائمه ی بزرگوار دارای چند نوع ولایت هستند. با توجه به آیه ی 59 سوره نساء «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر [=اوصیای پیامبر] را»

نوع اوّل، ولایتی تشر یعی است که همه باید اطاعت کنند.

بر طبق فعل امر «اطیعوا» مؤمنان موظف به اطاعت از خدا و رسول و جانشینان او هستند ولایت دیگر ایشان، ولایت رهبری است. یعنی حکومت بر مردم؛ زیرا امامان جانشین به حق رسول خدایند و موظفند با ایجاد حکومت عدل الهی جامعه ی اسلامی را رهبری نمایند.

نوع دیگر، ولایت تکوینی است که همان تصرف در عالَم هستی می باشد. در زیارت جامعه می خوانیم: «بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء أن تقع علی الارض الاّ بإذنه...» (ای بزرگواران) باریدن باران به سبب شماست و به واسطه ی شما خداوند آسمان را نگه می دارد که بر زمین نیفتد. (مفاتیح الجنان، جامعه ی کبیره)

 

نکته ی سوم: رابطه ی معرفت و ولایت

امام صادق (علیه السلام) در دعای عصر غیبت راه چگونگی شناخت امام و حجت خدا را این گونه بیان می فرمایند:

«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي». (کافی، ج1، ص337)

خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خود را به من نشناسانی من رسول تو را نشناسم؛ خدایا رسول خود را به من بشناسان زیرا اگر رسول خود را به من نشناسانی حجت تو را نمی شناسم؛ خدایا حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر نشناسانی حجت خود را به من در دین خود گمراه شوم.

این دعا دارای سه قسمت اصلی می باشد: معرفت خدا، معرفت رسول و معرفت امام و حجت.

این فرمایش امام صادق (علیه السلام) بهترین و جامع ترین راه شناخت امام را بیان نموده است؛ زیرا کامل ترین راهِ شناخت هر چیزی، شناخت و معرفت همان چیز است به علت وجودی خویش.

هر چیزی در این جهان از پیامبر که اشرف مخلوقات است تا زمین و آسمان و ریزترین موجودات، همه علّت وجودی دارند. تنها چیزی که علت وجودی ندارد، ذات واجب الوجود اقدس پروردگار است؛ لذا اگر بخواهیم معرفت نسبت به امام و حجت خدا پیدا کنیم، لازمه اش این است که خداوند را بشناسیم. چگونگی معرفت الله در قرآن کریم بیان شده است. خداوند می فرماید:

«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ» (آل عمران/190)؛ مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه های (روشنی) برای خردمندان است.

در این آیه ترغیب خداوند به اندیشیدن در آفرینش و پدیده های آن بیان شده است، زیرا آفرینش و پدیده های آن نظیر شب و روز، از منابع و زمینه های شناخت خداوند و صفات اوست یعنی بر طبق این آیه، معرفت خداوند از راه فکر کردن در صفات پروردگار نظیر قدرت خلقت، نظم و... به وجود می آید.

پس از شناخت خدا و صفات او، شناخت پیامبر و رسول او لازم است. در نتیجه این معرفت منتهی به شناسایی امام و حجت خدا می گردد.

در حدیثی از امیرالمؤمنین آمده است:

«اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِي الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ» (اصول کافی، کتاب توحید، ص113)؛ خدا را به خدا بشناسید و رسول را بر رسالتش و صاحبان فرمان را به امر به معروف و دادگری و نیکوکاری.

در توضیح این حدیث آمده است که: مقصود از جمله ی اول: اعرفوا الله بالله اینست که خدا را به سبب شؤون و امتیازات خدایی اش بشناسید، یعنی چون شأن الوهیت اینست که قدیم و حی و عالم و قادر و بی مانند باشد و جسم و شریک دار و محتاج و مرکب نباشد؛ اگر خدا را این گونه شناختید، او را به الوهیت شناخته اید و به بیان دیگر می توان گفت که خدا را با معرفی که خودش توسط پیامبران و کتب آسمانی خود نموده بشناسید. خدا را با استحسان و عقل ناقص خود نشناسید، خدا را با نور خدایی که در دل بندگان شایسته اش پرتو افکنده بشناسید یا با اطاعت و تضرع در خانه ی او، از او شناسایی اش را بخواهید، و اگر کسی خدا را به غیر این صفات معرفی کرد، نپذیرید.

در توضیح جمله ی دوم (وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ) باید گفت: یعنی پیامبر را به شؤون و امتیازات پیامبری اش بشناسید؛ چرا که شأن پیغمبر، آوردن معجزه و شریعت مستقیم و دین و کتابی است که با موازین عقلی و قوانین فطری و عدالت و حکمت موافق باشد. پس پیغمبر را باید از روی این امور شناخت و لازمه ی این سخن آنست که درباره ی پیامبر غلو نشود، نه او را خدا بدانند و از مقام واقعیش پایین بیاورند.

اما در توضیح جمله ی سوم (وَ أُولِي الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ...) باید یادآور شد که منظور از اولی الامر (صاحبان فرمان) ائمه ی معصومین (علیهم السلام) می باشند. شأن امام (علیه السلام) امر به معروف و اقامه ی عدل و احسان است که باید امام را به وسیله آن ها شناخت پس کسی که ادّعای امامت کند و اقامه ی عدل و احسان نکند، دروغگوست.

 

نکته ی چهارم: لزوم اطاعت از امام

آدمی پس از شناخت خداوند و معرفت به پیامبر و مقام رسالت او و شناخت جایگاه و شأن آن ها باید بداند که اطاعت آن ها واجب است، چنان چه قرآن می فرماید:

«أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ» (نساء/69)

در این آیه ی شریفه اطاعت از ولی امر در طول اطاعت خداوند و پیامبر است؛ یعنی حکم از طرف خداوند به رسول می رسد و از رسول به امام معصوم (علیهم السلام) می رسد و امام معصوم در زمان ما وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد که اطاعت او بر همه واجب است.

امام (علیه السلام) ولایت الله را در جامعه اجرا و پیاده می کند، پس باید تسلیم امام باشیم و هرگونه عدم شناخت و شک و نپذیرفتن ولی خدا و قبول نکردن ولایتش، انسان را به سوی جاهلیت سوق می دهد. جاهلیتی که خدا را قبول نداشتند و و در کفر و شرک به سر می بردند پیامبر و رهبرشان را هم نمی شناختند. امام عسگری (علیه السلام) می فرمایند:

«أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً...»

زمین تا روز قیامت از حجت خدا بر مردم خالی نمی ماند و هر که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. (فرهنگ سخنان امام عسکری، ص179)

 

فهرست منابع:

1ـ قرآن کریم.

2ـ اصول کافی

3ـ میزان الحکمه، ج5، ص2310.

4ـ مفاتیح الجنان

5ـ فرهنگ سخنان امام عسکری(علیه السلام)

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 14


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1581)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort