دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 31 فروردین,1403

بررسی سومین ویژگی امام: منصوص بودن


بررسی سومین ویژگی امام: منصوص بودن

سراج منیر / نسرین هژبری

بر اساس آیات قرآنی خلقت آسمان ها و زمین، موجودات آسمانی و زمینی، فرستادن کتب الهی و انبیاء همه براساس حق است و خداوند حکیم هرگز کار بیهوده انجام نمی دهد. چنان که در سوره ی احزاب آیه ی 4 می خوانیم: «والله یقول الحق و هو یهدی السبیل»:

«خداوند همواره دعوت به حق می نماید و به راه راست هدایت می کند».

و در جای دیگر می فرماید: «کسانی که علم و معرفت الهی به آن ها داده شده به قرآنی که خدا بر تو نازل کرده است به حق می نگرند و می بینند که او حق محض است و به سوی خدای عزیز و پسندیده مردم را هدایت می کند»؛[1] بنابراین خداوند هیچ گاه امر به پیروی از باطل و غیر حق نمی کند. با توجّه به این آیات، از دیدگاه شیعه امامت امتداد رسالت است و تنها راه تعیین امام، اعلام پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا شخصی است که امامتش ثابت شده باشد چرا که تنها در این صورت هدف از خلقت انسان ها که تکامل آن ها در سایه ی پیروی از امام معصوم (علیه السّلام) است تأمین شده و گفتار خداوند مبنی بر هدایت انسان ها به سوی حق محقّق می شود.

برای روشن شدن ابعاد این وعده ی الهی، در ادامه ی سلسله مقالات سراج منیر به بررسی سومین ویژگی امام (تعیین امام از جانب پیامبر (صلی الله علیه  و آله و سلّم) و خداوند) می پردازیم.

این مقاله در 3 بخش تنظیم شده است: 1ـ عقیده ی شیعیان و اهل تسنّن در تعیین امام و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) 2ـ نقد نظر اهل تسنّن 3ـ امامت علی (علیه السّلام) در قرآن

عقیده ی شیعیان درباره ی تعیین امام و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم): شیعیان معتقدند راز ختم نبوت در 3 مسأله است: 1ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) توانست رسالت جهانی خود را در تمام جهان منتشر کند؛

2ـ مصونیت کتاب آسمانی او از جانب خداوند تضمین شده بود؛

3ـ اسلام توانایی پاسخ گویی به تمام نیازهای بشر را داشت.

امّا با وجود این سه ویژگی، ختم نبوّت بدون نصب امام معصوم از جانب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خلاف حکمت الهی است، زیرا جهانی و جاودانی بودن اسلام بستگی به این دارد که پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جانشینان شایسته ای برای او تعیین شوند که همه ی مقامات و وظایف پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به جز مقام نبوّت و رسالت را دارا بوده و به عبارت دیگر قرآن ناطق باشند. چنان که مطالعه ی تاریخ تشیّع این امر را روشن می کند که امامان شیعه همواره مرجع اختلافات دینی، سیاسی و اجتماعی مردم بوده اند.

بر خلاف نظر شیعه، علمای اهل سنّت برای تعیین امام، وحدت نظر ندارند و معتقدند تعیین امام علاوه بر نص پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، از راه بیعت اهل حلّ و عقد و تصاحب مسند حکومت با توسّل به زور و به کارگیری نیروی نظامی میسّر می شود، اگرچه یا فاسق و ظالم و یا جاهَل باشد. بنابراین اگر امام بمیرد و شخصی که دارای شرایط امامت است اداره ی امور مردم (حکومت) را به دست گیرد اگر چه فاسق و ظالم است و مردم با او بیعت نکرده باشند او خلیفه ی مسلمین است و اطاعتش بر مردم واجب می شود.[2]

منظور از بیعت اهل حلّ و عقد نیز آن است که عدّه ای از علما و افراد سرشناس جامعه با فردی به عنوان امام و خلیفه ی مسلمین بیعت کنند و حتماَ لازم نیست چند نفر باشند بلکه حتّی اگر این شخص کسی باشد که مردم از او تبعیت می کنند با بیعت همین یک نفر، خلیفه ی مسلمین تعیین می شود.[3]

 نقد نظر اهل تسنّن

 شیعه معقتد است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وصی و جانشین خود را قبل از فوت تعیین کرده است. این ادّعا علاوه بر وجود آیات و روایات فراوان در این زمینه که در ادامه ی بحث به آن اشاره می کنیم با یک دلیل عقلی قابل اثبات است:

طبق آیه ی 30 سوره ی روم: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ دین اسلام دینی است که براساس فطرت انسان ها تشریع شده است و تمام نیازمندی های بشر را برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی بیان نموده است.

یکی از احکام شریعت که براساس فطرت تشریع شده است، امر وصیّت است، وصیت کردن به این معناست که انسان در امور دین و دنیای خود به دیگران سفارش کند تا همان طور که در زمان حیات کارهایش را به بهترین شکلی انجام می داد، پس از وفات او نیز به نحو أحسن امورش انجام پذیرد.

در وصیّت کردن 3 امر در نظر گرفته می شود:

1ـ هر فردی فطرتاً علاقه مند است که کارهای خود را با صلاح دید خود انجام دهد و راضی نیست دیگران در کارهای او دخالت کنند. به ویژه که ما معتقدیم آثار اعمال انسان پس از مرگ نیز گریبان گیر او خواهد بود. این غریزه حتی در حیوانات نیز دیده می شود. بسیاری از آن ها که یقین به مرگ خود پیدا می کنند برای فرزندانشان خانه ی محکم و امن می سازند .

2ـ عقل حکم می کند که انسان برای تنظیم و استفاده از آثار خود پس از مرگ، وصّی تعیین کند و برای حفظ و حراست آن ها توصیه و سفارش کند، در غیر این صورت مردم پس از مرگ، او را فردی نالایق دانسته و سرزنش می کنند.

3ـ احکام شرعی بر اساس حکم عقل و فطرت تشریع شده اند. در اسلام نیز مانند سایر ادیان وصیّت حکمی پسندیده شمرده شده است و حتّی در سوره ی بقره آیات 181-180 مشخّصات آن بدین ترتیب بیان شده است: «بر شما از جانب خدا فرض و واجب شده است که در هنگام مرگ چنان چه مالی داشته باشید برای پدر و مادر و نزدیک ترین خویشاوندان به طور معروف و پسندیده وصیّت کنید؛ این حکم حقِّ خدا برای پرهیزکاران است. و کسی که بعد از شنیدن وصیّت آن را عوض کند و تغییر دهد گناه و جرمش بر عهده ی همان کسانی است که تغییر داده اند و خداوند شنوا و داناست.[4]

با توجّه به این مقدّمات عقل سلیم نمی پذیرد، پیامبری که از ابتدای رسالتش مسأله ی خلافت و وصایت خود را مطرح می کرد و می فرمود:

«چیزی نبود که شما را به بهشت نزدیک کند مگر آن که به آن امر کردم و چیزی نبود که شما را از آتش دور کند مگر آن که من شما را از آن نهی کردم»؛[5] امر ولایت پس از خود را که از نظر آن بزرگوار مهم ترین مسأله ی دین و هم وزن با اصل نبوّت و قرآن است، مهمل گذاشته باشد.[6]

علاوه بر این سیّد مرتضی در اثبات این مطلب می فرماید: «نصب امام لطف خداوند بر بندگان است و براساس حکمت الهی لطف بر خداوند واجب است. زیرا لطف چیزی است که موجب نزدیکی انسان به خداوند و دوری او از معصیت می شود و نصب امام برای مسلمانان از طرف خداوند موجب نزدیکی انسان به اطاعت خدا و دوری او از گناه می شود زیرا او با بیان احکام و معارف الهی چنین زمینه ای را برای مؤمنین و انسان ها فراهم می آورد».[7]

چنان که ملاحظه شد در نظر شیعه تنها راه ثبوت امامت وجود نص (معرّفی خداوند و پیامبرش) می باشد؛ بنابراین اثبات امامت علی (علیه السّلام) در گرو اثبات منصوص بودن آن در قرآن و روایات نبوی است.

 امامت علی (علیه السّلام) در قرآن

در قرآن صریحا نام علی (علیه السّلام) ذکر نشده است؛ با این حال شأن نزول شماری از آیات قرآن کریم به روشنی بر امامت علی (علیه السّلام) و خلافت بلافصل او دلالت می کند در این جا به عنوان نمونه به سه آیه اشاره می کنیم:

آیه ی ولایت: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (مائده ، آیه 55)

ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.

دلالت این آیه بر امامت علی (علیه السّلام) با توجّه به مقدّمات زیر روشن می شود:

1ـ شأن نزول آیه

بسیاری از مفسّران و محدّثان شیعه و سنّی نقل کرده اند که این آیه در شأن علی (علیه السّلام) نازل شده است. در این روایات آمده است که روزی مستمندی وارد مسجد شد و تقاضای کمک نمود و علی (علیه السّلام) در حال رکوع انگشترش را به او بخشید. بنابراین منظور از « وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ...»

در این آیه علی (علیه السّلام) است. علّامه امینی روایات مربوط به این شأن نزول را از بیش از بیست مورد از منابع اهل سنّت در جلد2 الغدیر بیان کرده است.

هم چنین حاکم حسکانی، عالم اهل تسنّن در قرن پنجم هجری این شأن نزول را از قول: ابن عباس، انیس بن مالک، محمّد بن حنفیه، عطاء، عبدالملک بن جریح المکّی ، امام باقر (علیه السّلام) و تعدادی صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)همانند: عمّار یاسر، جابر بن عبدالله الانصاری، علی (علیه السّلام)، مقداد بن الاسود الکندی، ابوذر غفاری ، عبدالله بن عباس بن عبدالمطلّب نقل کرده است.[8]

حسّان بن ثابت نیز در ابیات معروفش به این امر اشاره کرده است:

اباحسن تفریک نفسی و مهجتی                  و کل بطنی فی الهدی و مسارع

أیذهب مدحی و المحبّر ضائعا                       و ماالمدح فی جنب الاله بضائع

و انت الذی اعطیت اذ کنت راکعا                       زکائا فدتک النفس یاخیر راکع[9]

2ـ دلالت کلمه ی «انّما» بر حصر:

در مورد إنّما دو تفسیر موجود است:

1ـ کلمه ی إنّما در زبان عربی بر حصر دلالت دارد و منظور از ولیّ این است که تنها (حصر) خداوند و پیامبرش و کسانی که در نماز و در حال رکوع صدقه می دهند (یعنی علی (علیه السّلام) ولیّ شما هستند و غیر از آنان، ولیّ دیگری برای شما نیست.

2ـ منظور از ولیّ، محب و ناصر است، چنان که برخی از علمای لغت معتقدند. با اندکی تأمّل روشن می شود که اگر منظور از ولیّ محب و ناصر (دوستدار و یاری کننده) باشد، معنای آیه صحیح نیست چرا که محبّت و نصرت از فروع ایمان است و هر مؤمنی برادر ایمانی خود را دوست دارد و لازم نیست که صفات دیگری از قبیل اقامه ی نماز و دادن زکات در حال رکوع در آیه ذکر شود؛ بنابراین معنای درست همان مورد اوّل است. علاوه بر این آیه بیان می کند که خداوند و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین با این سه صفت ولیّ مردم هستند و بقیّه ی مردم رعیّت و مولی علیه هستند و این معنا با محب و ناصر سازگاری ندارد چرا که در آن صورت معنای آیه این می شود که همه ی مردم بر هم ولایت دارند.[10]

3ـ اشکالات مطرح شده در مورد شأن نزول آیه:

1ـ اگر منظور از «الذین آمنوا» حضرت علی (علیه السّلام) است، چرا «الّذین» به لفظ جمع آمده است؟

پاسخ: الف: صیغه ی جمع برای این است که مردم را به این کار تشویق کند و نیز بیانگر این است که مؤمنان باید بر نیکی و احسان به فقرا چنان مشتاق باشند که این کار را حتّی در هنگام اقامه ی نماز نیز به تأخیر نیندازند.

ب: صیغه ی جمع چنان که شیخ طبرسی می فرماید: برای بزرگداشت مقام امام علی (علیه السّلام) است. و چنین چیزی در محاورات معمولی اعراب رایج است.

و نکته ی دقیق تر آن است که بدگویان علی (علیه السّلام) طاقت شنیدن این واقعیت را نداشتند و ممکن بود وضعی را به وجود آورند که عواقب آن برای اسلام ترس آور بود و اگر این آیه با لفظ مفرد بود چه بسا با کبر و غرور از آن روی می گرداندند. البتّه نصوص و تصریحات دیگری پشت سر هم به عبارات مختلف و در مقامات متعدد از طرف پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صادر گردید تا امر ولایت را به تدریج بین آنان ترویج نماید و این کار هم چنان ادامه داشت تا این که خداوند دین را کامل نمود و نعمت را در روز غدیر خم تمام فرمود.[11]

2ـ منظور از ولیّ به قرینه ی آیه ی قبلی که در مورد نهی از محبّت و یاری رساندن به یهود و نصاری است، همان محب و ناصر است و معنای زعیم و امام با رعایت تناسب معنایی بین آیات (وحدت سیاق) سازگاری ندارد؟

پاسخ: رعایت تناسب معنایی بین آیات، زمانی دلیل محسوب می شود که قرینه بر خلاف آن وجود نداشته باشد، در این مورد ما اطمینان نداریم که این آیه ی شریفه براساس همان سیاق آیه ی قبلی نازل شده است و اصولا چنین ترتیب و توافقی بین آیات از نظر سیاق به اجماع علماء لازم نیست و آیات زیادی در قرآن یافت می شود که این توافق بین آن ها رعایت نشده است. [12]

 آیه ی تبلیغ

آیه ی دیگری که به روشنی بر امامت علی (علیه السّلام) و جانشین او برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دلالت دارد، آیه ی 67 سوره ی مائده است و لذا از آن به آیه ی تبلیغ- مائده 67- یاد می شود:

« يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ».

پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در سال دهم هجرت برای تعلیم مراسم حج به مکّه عزیمت نمودند. در این سال از اوّل ماه ذی القعده حضرت به اطراف و اعلام از مسلمانان نامه نوشتند و همه را مطلع نمودند که رسول خدا در این سال قصد حج دارد. چنان که در آیات 27 تا 29 سوره حج آمده است:

«... و ندا کن و با صدای بلند در بین مردم اعلام کن برای حج[13]! تا به سوی تو پیادگان و بر هر شتر لاغری (که به جهت بعد سفر به لاغری در آمده است) از هر راه دوری بیایند. تا بدین وسیله منافع دنیوی و اخروی خود را مشاهده کنند و بیابند و خداوند را در روزهای معلوم (عید قربان و سه روز پس از آن) بر آن چه خداوند به ایشان از گوشت شتر و گاو و گوسفند روزی کرده است بخوانند و یاد کنند، از آن گوشت ها بخورند و به فقیران بدهند سپس از احرام بیرون آمده، از آلودگی ها و چرک ها خارچ شوند، نذرهای خود را وفا کنند و باید گرداگرد بیت الله الحرام طواف کنند».

جمهور از مفسرین و حسن و جبائی گفته اند که این آیه خطاب به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و از علی (علیه السّلام) و ابن عباس و ابومسلم روایت شده است که خطاب به حضرت ابراهیم (علیه السّلام) است.

این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف گردید به همین جهت آن را «حجه الوداع» نامیدند، تعداد افرادی را که به شوق هم سفری یا آموزش مراسم حج با پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همراه بودند تا 120000 نفر تخمین زده اند. این سفر به نام های: حجّه الوداع، حجه السلام، حجّه التمام و حجّه الکمال نیز معروف است.[14]

زمانی که مراسم حج به پایان رسید و پیامبر به سمت مدینه با گروه انبوهی حرکت کردند و به سرزمین غدیر خم که در چند کیلومتری جحفه قرار دارد رسیدند جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمان توقّف داد.

جمعیت از این توقّف ناگهانی در این منطقه ی سوزان و بی آب تعجّب کردند؛ زیر لب زمزمه می کردند: فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است که به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمان توقف در این شرایط نامساعد داده است. این فرمان در ضمن آیه ی مذکور (آیه ی 67 سوره ی مائده) به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابلاغ شد. دقّت در مضمون آیه نکات مهمی را روشن می سازد:

1ـ در آیه ی تبلیغ آمده است که اگر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این فرمان خدا را ابلاغ نکند رسالت خود را انجام نداده است و نباید از ابلاغ آن ترسی به خود راه دهد، واضح است که این فرمان نمی تواند مجموع آیات الهی و احکام اسلامی باشد زیرا این امر مسلّم و بدیهی است که اگر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مجموعه ی این فرامین را ابلاغ نکرده بود رسالتش انجام نمی شد، بنابراین مقصود از این ابلاغ، ابلاغی است که مکمل و تمام کننده ی رسالت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یکی از اصول مهم اسلامی است. به علاوه بعضی از روایات خاصّه دلالت دارد بر اینکه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تمام احکام دین را به مسلمین آموخته بود و فقط فریضه ی حج و ولایت مانده بود.

2ـ از نظر محاسبات اجتماعی، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) احتمال می داد که با انجام این مأموریت ممکن است مردم او را به چیزی متّهم کنند که اصل دعوت و رسالت او را خدشه دار می سازد. چنان که پس از انجام مأموریت او را به فامیل گرایی متّهم کردند؛ به همین دلیل خداوند می فرماید: «والله یعصمک من الناس». و منظو را از «الناس» اعم از مؤمن و کافر است. یعنی خداوند تو را از شرّ کافران و منافقان زمان حفظ می کند. اگرچه امثال فخر رازی اصرار دارند که «الناس» را در آیه به کفار برگردانند.[15]

نمونه ای از این اتهام از سوی حارث بن نعمان فهری وارد شد. او پس از اعتراض به اعلام ولایت علی(علیه السّلام) از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرسید که آیا این کار را از جانب خدا انجام داده یا از جانب خودش. و هنگامی که تأکید پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر الهی بودن این معرّفی را شنید، از خدا خواست که اگر این مطلب حق است، سنگی از آسمان بر او فرود آید. حارث هنوز به مرکب خود نرسیده بود که با سقوط سنگی از آسمان کشته شد.[16]

3- محدّثان شیعه و سی تن از محدّثان اهل تسنّن معتقدند که این آیه در روز عید غدیر خم نازل گردید، روزی که خدا به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأموریت داد که علی (علیه السّلام) را به عنوان مولای مؤمنان معرفی کند. به عنوان نمونه عده ای از علمای اهل تسنن که به این شأن نزول اشاره کرده اند عبارتنداز: ابوجعفر طبری، ابی حاتم رازی، حاکم حسکانی، ابوسعید سجستانی ، فخر رازی، جلال الدین سیوطی، قندوزی حنفی و... . هم چنین دانشمندان اهل تسنّن به نقل از صحابه روایات متعدّدی را ذکر کرده اند که به صراحت درباره ی نزول آیه ی تبلیغ. بنابراین با ملاحظه ی نکات مذکور آیه ی تبلیغ در شأن علی (علیه السّلام) است. این افراد عبارتنداز: زیدبن ارقم، ابوسعید خدری، عبدالله بن عساکر، عبدالله بن مسعود، جابربن عبدالله و... . در صدد بیان حکمی بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که در صورت ابلاغ آن، پیامبر در معرض این اتّهام قرار می گرفته که به دنبال منافع شخصی خود است، لذا پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از ترس ایراد این اتّهام و شعله ور شدن آتش تردید در الهی بودن رسالتش، ابلاغ آن را به تأخیر می انداخته است و با توجّه به شأن نزول آیه، این حکم چیزی جز امامت و خلافت علی (علیه السّلام) نبوده است.[17]

آیه ی اکمال دین و یأس کافرین : (آیه 3 سوره ی مائده)

«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا»

«امروز کافران از دین شما ناامید شدند پس از آنان نترسید، بلکه از من بترسید، امروز دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از اسلام به عنوان یک دین برای شما راضی شدم».

در سال دهم هجرت، هنگامی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بازگشت از حج در روز پنجشنبه هیجدهم ذی الحجه به غدیر خم رسیدند، جبرئیل بر ایشان نازل شد و آیه ی تبلیغ را آورد. در این زمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور دادند آن ها که جلوتر بودند برگردند و منتظر ماندند تا کسانی که از قافله عقب بودند، برسند. وقتی همه جمع شدند پس از تذکّر به توحید و نبوت و سفارش به ثقلین (قرآن و اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «من کنت مولا فهذا علی مولا» سپس برای آنان که امر ولایت را پذیرفتند دعا کرده و نسبت به مخالفین نفرین کردند. هنوز جمعیت متفرق نشده بودند که جبرئیل آیه ی«اکمال دین» را آورد. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و الولایه لعلی من بعدی» پس از آن مردم، از جمله ابوبکر و عمر ولایت را به علی (علیه السّلام) تبریک گفتند.[18]

این آیه ی کریمه تصریح دارد بر این که در روز هیجدهم ذی الحجه (عیدغدیر) واقعه ای رخ داده است که باعث ناامیدی کافران از نابودی اسلام، کامل شدن دین اسلام، اتمام نعمت الهی بر مسلمانان و رضایت خداوند از دین اسلام با مشخص شدن امر ولایت شده است.

بامراجعه به قرآن کریم و تاریخ اسلام روشن می شود که کافران از راه های متفاوت از قبیل تطمیع و تهدید و جنگ، با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) مبارزه نمودند و آخرین امید آن ها این بود که چون پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پسر ندارد پس از وفاتش جانشینی ندارد.

بنابراین آن چه می توانست آن ها را ناامید کند، تعیین جانشینی لایق و با کفایت بود که در غدیر خم این امر به انجام رسید و دین خدا تکمیل گردید و بدیهی است که چنین امری مورد رضایت خداوند است و نکته ی لطیف این آیه همین است که کمال دین اسلام و اتمام نعمت رسالت پیغمبر به شناسایی مقام علی (علیه السّلام) خلاصه می گردد.

در دلالت این آیه نیز باید گفت که جمع کثیری از علمای بزرگ سنّی تأیید کرده اند که نزول این آیه در غدیر خم بزرگ ترین شاهد و گواهد برای خلافت بلافصل علی (علیه السّلام) است . این علما عبارتنداز:

جلال الدّین سیوطی در صفحه 256 جلد دوم «درالمنثور» و صفحه ی 31 جلد اول اتقان، امام المفسرین ثعلبی در «کشف البیان» و حافظ ابونعیم اصفهانی در «ما نزل من القرآن فی اهل» ابوالفتح نظری در خصائص العلوی، ابن کثیر شامی در صفحه ی 14 جلد دوم تفسیرش از طریق حافظ ابن مردویه و محمد بن جریز طبری عالم تفسیر و مورخ قرن سوم هجری در تفسیر کتاب الولایه، حافظ ابوالقاسم حسکانی در شواهد التنزیل، ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقب و... .

بنابراین با وجود این شواهد تردیدی در دلالت این آیه برای افراد روشن ضمیر باقی نمی ماند.[19]

اما این که چرا مسلمانان باید نسبت به دین خود از خدا بترسند، به این دلیل است که سنّت الهی بر این قرار گرفته است که هر نعمتی را در صورت ناسپاسی بندگان در برابر آن، از آن ها می گیرد، چنان که در سوره ی انفال آیه ی 53 وعده داده است و اکنون که خدا نعمت خود را از طریق ولایت بر مسلمانان تمام کرده است به آنان هشدار می دهد که اگر نسبت به این نعمت بزرگ ناسپاسی کنند، گرفتار عذاب الهی خواهند شد و از سعادت ابدی طبق آیه 211 سوره ی بقره محروم خواهند شد.[20]

 پی نوشتها:

[1]. سوره سباء، آیه ی 6.

[2]مصباح یزدی ، محمّد تقی، آموزش عقاید، بی جا، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی،1378، ج 2، ص 29.

[3]. جرجانی، سید شریف ، شرح المواقف، قم، انتشارات شریف رضی، 1373، ج 8 ، ص 351-354.

[4]. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، قم، انتشارات شریف رضی، 1371، ج 5، ص 233.

.[5] مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج 15، ص 48.

[6]. طهرانی، سید محمّد حسین حسینی، امام شناسی، تهران، انتشارات حکمت، 1407 ه. ق، ج 2، صص 206-204.

[7]. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، قم، نشر امام صادق (علیه السّلام)، 1425 ه. ق، ص 364.

[8]. ...، حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، صص 297-294.

[9]. همان ، ص 279.

[10]. تفسیر المیزان ، ج 6، صص 5-8 .

[11]. شرف الدین موسوی، سید عبدالحسین، المراجعات و رهبری امام علی (علیه السّلام) در قرآن و سنت، ترجمه محمّد جعفر امامی ، تهران، انتشارات امیر کبیر ،1386، صص 270-269.

[12]  . سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، صص 307-306، سعیدی مهر، محمّد ، آموزش کلام اسلامی قم، انتشارات طه، 1385، ج 2، صص 157-156.

[13]. طهرانی ، سید محمّد حسین حسینی، امام شناسی، ج6، ص 29، نقل از تفسیر مجمع البیان، طبع صیدا ، ج 4، ص 80.

[14]  . همان نقل از : در سیره سید احمد زینی دحلان، در همایش سیره جلسه، ج 3، ص 1.

[15]  . سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، صص 410-409 .

.[16] رضوانی، علی اصغر، غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، قم ، انتشارات جمکران، 1384، ص 161.

[17]  . سعیدی مهر، محمّد ، آموزش کلام اسلامی، ج 2، صص 160.

[18] . رضوانی، علی اصغر، غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، صص 168-166.

[19]. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص 281؛ ربانی گلپایگانی، علی ، عقاید استدلالی ، بی جا، 1382، ج 2، ص 127. 

[20] . کاظمینی بروجردی، محمّد علی ، شیعه شناسی از نظر فریقین شیعه و سنی در خلافت و ولایت، تهران، انتشارات مشعل آزادی، 1352 ه . ش ( مقدمه ی کتاب)

 

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 10


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (2111)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort