نگاهي برتلاشهای فرهنگی شهيد نوابصفوی / مريم قايني
زندگينامهي نواب صفوي
سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی بنیانگذار جمعیت فداییان اسلام در سال 1303 در خانوادهاي روحانی در تهران متولد شد. وی پس از فراگیری دروس ابتدايی و دبیرستان در ایران در اواخر سال 1320 وارد نجف اشرف شد و در مدرسهي قوام از مدارس حوزه علمیهي نجف اقامت گزید.
از استادان او علامه امینی (صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر)، آیت الله حاج حسین قمی و محمد تهرانی بودند كه اصول، تفسیر قرآن و مباني اعتقادی اسلام را از ايشان آموخت و با فقه سیاسی اسلام آشنا شد. (سیدکباری، 1372، ج18، ص51-49) جمعیت «فداییان اسلام» توسط نواب صفوی تشکیل شد و این جمعیت اقدامات با اهمیتي در تاریخ معاصر ایران انجام داد كه با گرایش مذهبی و انقلابی، با هدف ایجاد حکومت اسلامی و اجرای قوانین اسلامی به روش خاص فداییان اسلام به سرعت رشدکرد. از مهمترین اقدامات این جمعیت میتوان به اعدام انقلابی کسروی، هژیر، رزمآرا، حمایت از مردم فلسطین و مضروب ساختن حسین علاء اشاره کرد. (جعفریان، ص170) در سال 1334 نواب صفوی به همراه يارانش خلیل طهماسبی، سیدمحمد واحدی و ذوالقدر، دستگیر و به اعدام محکوم شدند و در پادگان لشکر دوم زرهی تحت فرماندهی تیمور بختیار به شهادت رسیدند. (قدياني، 1381، ج2، ص827)
تلاشهای فرهنگی نواب صفوی
1. مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب
وضعیت نابسامان اجتماعی در دورهي پهلوی با تهاجم جدی به فرهنگ اسلامی و بومی محصولی جز خودباختگی و غربگرایی نداشت. نواب صفوی به عنوان یک مصلح اجتماعی درکسوت روحانیت اقداماتی با دو محور اساسی مبارزه با غربگرایی و اشاعهی فرهنگ اسلامی در جامعه انجام داد.
دولت مردان رژیم پهلوی براین باور بودند که عقب ماندگی ایران از غرب با تغییر ظواهر زندگی و همرنگ شدن با غربیان از بین خواهد رفت. این سیاست فرهنگی در زمان پهلوی اول با سوء استفاده از قدرت حکومتی به مردم تحمیل شد؛ مسائلی از قبیل تغییر پوشاک مردان و زنان، کشف حجاب و جشنهای مختلط در سراسر کشور به منظور نهضت شوم کشف حجاب از جمله برنامههای رژیم در سرکوب نمودن فرهنگ اسلامی و بومی مردم و جایگزینی فرهنگ منحط غرب بود. (رك.اميني، ص215؛هدایت، ص408؛ صلاح، ص98) شهید نواب صفوی در مقاطع مختلف با صدور اعلامیه و سخنرانیهای تبلیغی به مبارزه علیه تهاجمات فرهنگی غرب و اصلاح بینش جوانان میپرداخت. وی در یک سخنرانی درجمع دانشجویان دربارهی فرهنگ غرب فرمود: «ملل غربی تمام فضایل انسانیت را هضم در شهوات حیوانی و رنگهای فریبنده کرده و همچون حیوان وحشی فاقد انسانیت شده است. ملل شرق مسلمان هم که بایستی بنابر اخلاق عالی اسلام و معارف قرآن پرچم رهبری بشر به سوی مدارج عالی انسانیت را به دوش بکشند، سالیان درازی است که خود را در مقابل ظواهر فربیندهی غرب باخته و عقل مستقلّشان را از دست دادهاند. بزرگترین خطر هم همین است که هرچیز را اروپا بپسندد پیش شرقیها بیدلیل پسندیده است... ». (ميزباني، ص73)
- مبارزه با بیحجابی
توهین به حجاب در مطبوعات طوری بود که آن را میراث جهالت و تحفهی قوم عرب قلمداد و در این زمینه قلم فرسایی میکردند و برای بدنام کردن زنان چادری به دستور شهربانی دورهی رضاخان، زنان فواحش نمیبایست چادر از سر بردارند و اگر بدون چادر و بیحجاب در خیابانها دیده میشدند تحت تعقیب قرار میگرفتند. زنان بیحجاب نیز حق نداشتند دم از عقاید دینی خود بزنند. (دواني،1382، ص55)
نواب صفوی برای مبارزه با بیحجابی، اعلامیههایی با تیترهای مختلف منتشر کرد. او همچنین تحت یک اقدام انقلابی، پردهای جلوی خانِ مسجد سلطانی نصب کرد که روی آن نوشته شده بود: «ورود زنان بیحجاب به مسجد سلطانی اکیداً ممنوع است» و افرادی از فداییان اسلام جلوی درهای مسجد پاس میدادند و از ورود زنان بیحجاب جلوگیری میکردند. (میزبانی، ص60)
بازاریان نیز تحت تأثیر اقدام فداییان اسلام پردهای جلوی بازار نصب کردند شبیه به پردهی مسجد شاه، اغلب مغازهها آگهی دادند که «به زنان بیحجاب جنس فروخته نمیشود». بعضی نیز نوشته بودند «به زنان باحجاب10% تخفیف داده میشود». ممانعت از ورود یک افسر نظامی با همسر بیحجابش بیانگر عزم راسخ فداییان اسلام در مبارزه با بیحجابی بود. (همان)
اقدام فداییان اسلام موجب اعتراض جراید گردید. حکومت از ترس اینکه این اقدام در دیگر نقاط کشور شایع شود و به شهرهای دیگر ایران نیز سرایت کند به مذاکره با فداییان اسلام پرداخت وفداييان اسلام به اصرار دولت قول اجراي اين امر را توسط شهرباني پذيرفتند. (رك. ميزباني، ص61-63)
2. اشاعهی فرهنگ اسلامی
نواب صفوی اگرچه در تاریخ معاصر بیشتر به عنوان شخصیت سیاسی مطرح است اما بسیاری از موفّقیتهای وی درگامهای سیاسی مرهونِ کسوت روحانیت او است. او با شناخت وظایف یک روحانی در عصر خویش تمام تلاش خود را جهت اجرای وظایفش انجام داد.
- سفرهاي تبليغي
سفرهای متعدّد نواب صفوی، صرفاً جنبهی تبلیغی داشت (سيدكباري، ج18، ص118تا119) که با هدف گسترش جمعیت فداییان اسلام و آشنایی با علما و روحانیون شهرهای مختلف ایران صورت میگرفت. دیدار با عشایر و ایلات لرستان، سرکشی به بعضی از توابع کرمانشاه، شیراز و ملاقات با سران ایل هزاره عشایر شرق کشور، سفر به مشهد، قم، کاشان و شهرهای مجاور آنها در طول سالهای مبارزهی وی با حکومت پهلوی در راستای تحقق آرمان حکومت اسلامی بود.
این سفرها بستر مناسبی برای آشنایی مردم با رهبر فداییان اسلام بود و گفتمان دینی با علما و روحانیون شهرهای مختلف را با نواب صفوی فراهم آورد. (رك،گلمحمدي ص41تا93)
- انتشار روزنامه و کتاب
نواب صفوی تبلیغات دینی را محدود به جلسات وعظ و موعظه نمیدانست. بلکه برای بیداری اسلامی در سراسر ایران به انتشار روزنامه و کتاب اقدام کرد. روزنامههای «نبرد ملت» و «اصناف»، ناشر افکار و نقطه نظرهای فداییان اسلام بودند. همچنین هفتهنامهی «منشور برادری»، هفتهنامهی مستقل و اختصاصی فداییان اسلام بود که با محوریت مسایل علمی، اخلاقی و انقلابی در بسیاری از نقاط کشور منتشر میشد. (گلمحمدي، ج1، ص41تا93)
کتاب «حقایق اسلام» به قلم نواب صفوی با محدودیت مالی و کنترل شدید نیروهای نظامی در زمان حکومت نظامی رزمآرا با تلاش وی و یارانش چاپ و صحّافی شد. نواب صفوی در این کتاب به ریشههای مفاسد خانمانسوز ایران و جهان پرداخته بود و در بخش دیگر آن راهکار جهت اصلاح جامعه داده بود. (همان، ج1، ص41 تا93)
با ابتکار نواب صفوی این کتاب به علما، وزرا، رجال مختلف درباری و افراد مؤثر ایران و رجال ممالک اسلامی از طریق پست فرستاده شد. (ميزباني، صص134-135) این اقدام نواب صفوی دردسری بزرگ برای دولت رزمآرا بود و احتمال آشوب در برخی از شهرهای کشور از قبیل تبریز و آذربایجان داده شد. (گلمحمدي، ج1، ص41 تا93)
- جلسات سخنراني
نواب صفوی با تأثیرگذاری بر روی جوانان گامی مؤثّر در تربیت نسل انقلابی برداشت. جلسات علنی فداییان اسلام در منازل و گاهی در مساجد برگزار میشد و شرکت افراد متعدد در این جلسات به عنوان عضوشدن در این گروه تلقّی میشد، بدون آنکه از افراد نامنویسی شود. این جلسات به صورت پرسش و پاسخ با موضوع مشکلات و معضلات اجتماعی برگزار میشد و موجب جذب جوانان بسیاری میگردید. جوانانی که از روی چهرههایشان شناخته میشدند. فداییان اسلام محاسن داشتند، کلاه شاپو یا کلاههای بیگانه برسر نمیگذاشتند و کراوات نمیبستند؛ زیرا نواب صفوی یاران خود را از پوشش و ظاهر متأثر از فرهنگ غرب نهی میکرد. (حسيني، 1379، ص104)
هرکس فدایی اسلام میشد، اسلام برای او هدف بود. شب و روز به فکر اسلام بودند و تمام تلاششان پیرامون اسلام و احیای مجدّد و عظمت آن بود. وجاهت دینی فداییان اسلام سبب شده بود که حضور فیزیکی این افراد در جامعه خود امر به معروف و نهی از منکر باشد. (دواني، ص512و513)
فداییان اسلام در هنگام اوقات شرعی در هرکجا که بودند اذان میگفتند، زیرا به این ارزش اسلامی در جامعهي آن روز اهمیت داده نمیشد؛ به گونهای که مهدی عبدخدایی ضارب فاطمی در اتاق رئیس شهربانی در حالیکه تنها 15سال داشت در هنگام نماز با صدای بلند شروع به اذان گفتن نمود. (حسيني، 1379، ص 117)
3. بیداری امت اسلامی
- توجه به مسألهي فلسطين
یکی از وجوه بارز اندیشهي او، بیداری امتهای اسلامی بود. تبلور این اندیشه را میتوان در مسألهي فلسطین به وضوح مشاهده کرد. اواخر سال 1326 اوج تجاوزات صهیونیستها در سرزمین فلسطین بود. به رسمیت شناختن این رژیم غاصب در سال 1327 و حمایت جوامع بینالمللی از این مولود شوم موجب اعتراضات عظیم مردم مسلمان در همهي نقاط جهان گردید. اعتراضات و تظاهرات مردم ایران در تهران با هدایت روشنگرانهي نوابصفوی و آيتالله كاشاني منجر به اجتماع عظیم مردم گردید. به همّت آيتالله كاشاني و نواب صفوی روز جمعه سی و یکم اردیبهشت 1327، مسجد سلطانی ناظر پرشکوهترین اجتماع مردمی به منظور حمایت از فلسطینیها بود. مردم با تظاهرات گسترده در خیابانهای شهر، علیه صهیونیستها و به نفع فلسطین شعار میدادند. نواب صفوی در اين همايش سخنرانی کرد. او به صراحت اعلام کرد: «مسلمانان! دول استعماری زنجیر یگانگی، معنویت، برادری و برابری را که اسلام به دور خود کشیده و با نیروی ایمان دانههای محکم آن را به هم متصل و پیوسته نموده از یکدیگر گسسته و خاک ذلّت بر سرعموم مسلمانان ریختهاند. امروز بیش از هرچیز به اتحاد و برابری، یکرنگی و صمیمت احتیاج داریم. مصیبتی که برای برادران مسلمان فلسطین پیش آمده ایرانیان را برای همدردی و اظهار تأثّر در این مکان گردهم آورده است که منشأ آن حسّ برادری و عواطف دینی و اسلامی است». (كرميپور، 1384، ص297تا298)
پس از پایان اجتماع، محلهايی برای نام نویسی داوطلبان جنگ با یهود در مراکز مختلف شهر افتتاح شد و قریب به پنج هزار نفر برای اعزام به فلسطین نامنویسی کردند.اعلامیهای از طرف فداییان اسلام صادر شد كه خواستار اعزام نيرو به فلسطين شدند. (خسروشاهي، ص77)
اما علیرغم تمام تلاشهای فداییان اسلام و آيتالله كاشاني دولت با اعزام نیرو به فلسطین موافقت نکرد، بنابراين نواب صفوی در ششم خرداد1327در مدرسهي فیضیه سخنرانی کرد و از سكوت دولت به شدت انتقاد كرد. (گلمحمدي، ج1، ص42)
تلاشهای نواب صفوی برای آزادی فلسطین محدود به داخل کشور نبود بلکه او در سال 1332در کنگرهي نجات فلسطین در اردن شرکت کرد. (بهرامي، ج3، ص88و89) وي در این کنگره خبرسازترین چهرهي سیاسی و مذهبی بود، سخنانش در بسیاری از روزنامهها از قبیل: الدفاع، الجمهوریه، الاردن، المسلمون و سایر مطبوعات عربی و روزنامههای داخلی ایران و سایر کشورها منعکس شد. (همان، ص90) یکی از همراهان نواب صفوی در اجلاس مؤتلفهي اسلامی خاطرهای از شرکت نواب در اجلاس نقل کردهاست: «وقتی نواب صفوی با هفتاد نفر از شرکتکنندگان به بازدید بخش اشغالی قدس رفته بودند؛ نواب صفوی یکباره عبایش را به کناری انداخته، بر روی سنگی رفت و با شور و حرارت خاصی به حاضران گفت: میخواهیم برویم در آن مسجدی که در یک کیلومتری قدس و در منطقه اشغالی واقع است، نماز بخوانیم هرکه آمادهي شهادت است با ما بیاید». در حالیکه حاضران همگی ترسیده بودند، نواب حرکت کرد و دیگران با وجودی که سربازان اسرايیلی دستها را روی ماشههای مسلسل نهادهبودند به دنبال وی به راه افتادند و نماز را به امامت او در مسجد به جای آوردند» (سيدكباري، ج18، ص137) هنگامی دکتر سوکارنو از نواب پرسیده بود: سید چرا چنین کاری کردی؟ نواب در پاسخ گفت: بردم تا شهیدتان کنم تا ملتهای مسلمان با کشته شدن نمایندگان خود بیدار شوند. (اميني، ص312)
رفتار نوابصفوی در این کنفرانس چنان بود که همگان را به تحیّر وامیداشت. یوسف حناء خبرنگار مسیحی روزنامهي لبنانی مینویسد: پس از ملاقات و مذاکره با نوابصفوی در جریان اجلاس مؤتلفه، مسلمان شده است. وي دربارهي نوابصفوی میگوید: «اوجسم نحیفی داشت؛ اما روح بزرگی در این جسم نحیف حکومت میکرد که گویی میخواست تمام دنیا را در میان روح خودش و در میان پنجههای پرقدرت خودش، هضم کند». (خوشبخت، ص32)
یکی از برکات این سفر، تأثیرپذیری فلسطینیها از جمعیت فداییان اسلام بود، که موجب تأسیس جمعیتی به نام جمعیت فداییان اسلام فلسطین گردید که نه تنها عنوان و نام سازمان نواب صفوی را اقتباس کرد بلکه هواداران و اعضای این سازمان نام نوابصفوی را برای فرزندان خود انتخاب کردند که یادآور مبارزه و قیام حرکت مسلمانان علیه دشمنان اسلام باشد. (بهرامي، ج3، ص90)
- سفر به مصر
در آن روزها که مصر ایام پیروزی انقلابی خود را سپری میکرد و دولت نظامی ژنرال نجیب بر سرکار بود و در داخل دولت نیز بر سر قدرت بین نجیب و عبدالناصر کشمکش بود، نواب صفوی در دانشگاه الازهر قاهره در مجلس بزرگداشت دو شهید از اخوانالمسلمین سخنرانی کرد. سخنان نوابصفوی آنچنان جمعیت حاضر را به هیجان آورد که فریادهای: «زنده باد اسلام!» «زنده باد نواب صفوی!» «زنده باد ایران!» از سوی جمعیت بلند شد... . (خوشبخت، ص143)
حضور نوابصفوی در قاهره هنوز در ذهن بسیاری از جوانان آن روز مصر ماندهاست. شیخ محمد حامد ابوالنصر، مرشد عام جدید اخوانالمسلمین مصر دربارهي نوابصفوی میگوید: «ما در مصر رهبر برجستهای چون شهید حسن البناء را داشتیم اما نواب صفوی شور دیگری داشت. او شعلهای از ایمان بود و در این شعله میسوخت. دیدارش از مصر افکار افراد بسیاری را تغییر داد و گامی بزرگ و عملی در راه تقریب بین شیعه و سنی بود». (خسروشاهي، 1386، ص246)
نوابصفوی پس از بازگشت از مصر تصمیم داشت به تأسیس یک حزب بینالمللی اسلامی دست زند و با اخوانالمسلمین مصر و سوریه ائتلاف نماید؛ به همین منظور نوابصفوی برنامهي سازماندهی جدید تشکیلات فداییان اسلام را نیز تنظیم نمود و اقداماتی صورت داد ولیکن با شهادتش انجام این اهداف نیز منتفی گشت. (اميني، ص317تا318)
4. مبارزه با شبهه افكني
فتنهي کسروی(جنبش پاك ديني)
توهین به دین و پاسداری از میراث ملّی باستان، ترجیحاً غیردینی و یا ضد دینی یکی از شئون اصلی فرهنگی دوران پهلوی است، دیوان شاعرانی چون عشقی، عارف قزوینی و بهار سرشار از اندیشهی ناسیونالیسم افراطی است. (جعفريان، 1383، ص8)
تبلیغات ضد مذهبی و ترویج تجدّد، بعضی از روحانیون را نیز تحت تأثیر قرار داد و آنان را واداشت تا برخی اعتقادات سنتی رایج مذهبی را نفی و انکار کنند؛ ازجملهي این افراد شریعت سنگلجی، علی اکبر حکمیزاده و احمد کسروی بود که دیدگاههای مذهبی و استنباطهای فکریشان خلاف اجماع علمای شیعه بود.
فعالیتهای احمد کسروی اهمیت بیشتری داشت. او به عنوان یک چالشگر اعتقادات دینی و مدّعی پیامبری در جامعهي آشفته پس از شهریور 1320 به فعالیتهای دینی پرداخت. وی روزنامهي پرچم را منتشر کرد، مخارج این روزنامه و کلوپها و باشگاههای وابسته به روزنامهي پرچم از طرف فردی به نام خان بهادر انگلیسی مقیم هند تأمین میشد.از طرفي هیأت حاکمهي فراماسون ایران نامزدی بهتر از کسروی روحانی سابق، مورّخ و محقّق معروف نیافته بود. استفاده از غرور و خودخواهی کسروی بدون آنکه به او اعلام شود، دشوار نبود. ابداع دین پاکدینی و ترویج ملیگرایی گذشته نگر، دو برنامهی اساسی استعمارطلبان جهت محو قرآن و اسلام بود. (طبري، 1377، ص52)
احمد کسروی با انتشار کتبی با تیراژ بالا و قیمت اندک به شبهه پراکنی در سطح وسیع پرداخت؛ از جمله ادّعاهای وی عبارت است از انقراض دین اسلام (كسروي، 1378، ص81) ادعای برانگیختگی و بعثت و نفی خاتمیت پیامبر اکرم (سراج انصاري، 1345، ص29)، انکارمعجزه (كسروي، 1345، ص43)، توهین به شیعه(كسروي، 1357، ص 4تا17) و ردّ جاودانگی و معجزهي قرآن بود. او با مخاطبان و طرفداران مکتب فکری خود فقط از طریق کتاب و روزنامه ارتباط برقرار نمیکرد بلکه با برپایی مجالس مختلف و ایجاد باشگاههای ورزشی و تفریحی در سطح بسیار گسترده به جذب نیروهای جوان مشغول بود.
- جشن کتاب سوزی
از بدعتهای مذموم كسروي در مجالس طرفداران جنبش پاک دینی جشن کتاب سوزی بود. او در این جنبش که هرساله برگزار میگردید کتب مهم دینی را در آتش میسوزاند و در نوشتههای خود به آن افتخار میکرد. در برابر تمام هجمههایی که از سوی وی به دین و باورهای مذهبی مردم وارد میآمد، بسیاری از علما و دلسوزان دینی مبارزات قلمی را با او آغاز کردند.
- انتشار کتاب شیعهگری
انتشار كتب كسروي به خصوص شيعهگري در محافل ديني و حوزههاي علميهي ايران و عراق موجي از اعتراضات را عليه او برانگيخت.او در اين كتاب بسياري از اصول وارزشهاي ديني را زير سؤال برد واز همه بدتر سبب گرايش برخي از روحانيون به سوي اوشد. (رك.حسينيان، 1381، ص84)
- مبارزه با فتنهي كسروي
نواب صفوی معتقد بود کسروی یک بازیچه و ساخته و پرداختهي ایادی مزدور و بیگانگان است که با عَلَم نمودن او علما و اندیشمندان ملت مسلمان ایران را سرگرم گفتگو در اطراف مسائل او مینمایند تا از این رهگذر مجالی برای تفکر و تصمیمگیری درباره نقشههای شوم جهانخوران علیه ملل مسلمان باقی نماند. (خوشنیت، ص23)
نواب صفوی بعد از دريافت حكم ارتداد احمد كسروي از مجتهديني چون شيخ عبدالحسين امين،آيت الله قمي،شيخ محمد حسن كاشفالغطا و... از سوی حوزهي علمیهي نجف اشرف برای مقابله با جریان احمد کسروی رهسپار ایران گشت. او اولین سخنرانی خود را در شهر آبادان که مرکز رواج افکار کسروی و فساد و فحشاء در ایران بود در وسط خیابان بر روی یک چهارپایه ایراد کرد. نواب صفوی پس از این سخنرانی دستگیر شد، ولی بر اثر حمایتهای گستردهي مردمی پس از چند ساعت توقیف آزاد شد. (رك،قيصري، ص3، ميزباني، ص27و28)
او سپس به تهران آمد و در بازار این شهر جهت ردّ ادعاهای کسروی سخنرانی نمود. (حسينيان، ص286) وی برای مبارزه با افکار ضد دینی کسروی، روش مناظره با او و افراد جنبش پاکدینی را اتخاذ کرد.
نواب صفوی در کلوپ ورزشی احمدکسروی ساعتها در مورد هدف خلقت، وضعیت ایران از جهت سیاسی، کارهای کسروی و ایجاد تفرقه در جامعه توسط وی صحبت نمود و به صورت پرسش و پاسخ به روشنگری جوانان پرداخت. همچنین او در میان طرفداران کسروی درکلوپ ورزشی وابسته به روزنامهي پرچم به مناظرات رودررو با احمد کسروی پرداخت. (مقدسي، ص23و24) اما لجاجت و عناد احمد کسروی در طول مناظرات راه هرگونه هدایت را بر او مسدود کرد. با توجه به خطر جدی احمد کسروی در تهاجم به دین و انحرافات جوانان و بیم فتنهای همچون فتنهي بهائیت، موجب شد نواب صفوی با اجازهي علما تصمیم به برداشتن این مهرهي استعماری از سر راه اسلام بگیرد.
از طرف ديگر اعلاميهها، طومارها و تلگرافهاي زيادي از شهرستانها و تهران براي تعقيب و مجازات كسروي به دست مأمورين دولت ميرسيد كه موجب شد دولت پروندهاي تشكيل داده و او را به دادگاه بكشاند. اما كسروي به جهت عدم تأمين جاني از حضور در بازپرسي خودداري كرد. (ميزباني، ص49)
در بيست اسفند1324 كسروي با تعداد زيادي سرباز براي حفاظت از خود به دادگستري آمد. فداييان اسلام با برنامهاي از پيش تعيين شده و جلوي چشمان مأمورين نظامي او را در دادگاه اعدام انقلابي كردند. (همان، ص43 تا46)
قتل کسروی موجی از شادی را در کشور به وجود آورد. بازاریان تهران از مرگ کسروی به عنوان عید مسلمین یاد کردند. تلگرافهاي بسیاری جهت آزادی قاتلین وی به دربار فرستاده شد و با راهنمایی قُضات بیش از صد نفر خود را شریک جرم معرفی کردند و دولت مجبور شد پنج نفر از عاملین قتل کسروی را آزاد نماید؛ اما سید حسین امامی و سیدعلیمحمد امامی همچنان به عنوان متهمین اصلی در زندان بودند. (حسينيان، ص289) نوابصفوی به طور مخفیانه به مشهد عزیمت کرد سپس به نجف اشرف رفت.(خوشنيت، ص25)
ورود نوابصفوی به نجف اشرف مصادف با وفات مرجع جهان تشیع حاج ابوالحسن اصفهانی(رحمهالله عليه) بود. هیأت ایرانی مرکب از اعضای برجستهي مملکتی برای عرض تسلیت به نجف اشرف آمده بودند. در مجلس ختم، علمای بزرگ همه گرد آمده بودند و نارضايتي خود را از حکومت ایران جهت زندانی شدن قاتلین کسروی اظهارداشتند. هیأت اعزامی پس از بازگشت از نجف اشرف پس از دو روز مرحوم سید حسن امامی و برادرش را با تجلیل و تکریم خاصی آزاد کردند. (ميزباني، صص51تا53)
سخن پاياني
آگاهي وبيداري به مسائل زمان در كنار شناخت مباني دين مبين اسلام مقولهاي است كه ميتواند نقش مهمي در تحقق مدينه فاضله اسلامي ايفا كند. شهيد نواب صفوي از معدود روحانيون زمان خود بود كه توجه ويژهي به مسايل كشور و حتي جهان اسلام داشت و يكي از وظايف خود را به عنوان يك روحاني دخالت در مسائل سياسي ميدانست. وي براي اصلاح ناهنجاريهاي اخلاقي و ديني در جامعه از طريق اشاعهي امر به معروف و نهي از منكر قدم به ميدان تبليغ گذاشت او با شيوههاي نوين تبليغي و روشنفكري توانست در جذب نيروي جوان و تربيت اسلامي آنها موفق باشد.
وقتی از ایشان خواسته شد آخرین وصیت خودشان را بگویند، در جواب گفت: ما شهید میشویم اما بدانید از هر قطرهي خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد.
منابع
1. امینی، داود، چالشهای روحانیت با رضاشاه( بررسی علل چالشهای سنتگرایی با نو گرایی عصر رضا شاه.
2. امینی، داوود، جمعیت فداییان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ص123.
3. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران از روی کار آمدن محمد رضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، چاپ5، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383.
4. حسینیان، روح الله، بیست سال تکاپوی اسلامی شیعی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
5. خسرو شاهی، سید هادی، زندگی و مبارزات نواب صفوی، تهران، اطلاعات، 1386.
6. خوش نیت، سید حسین، نواب صفوی، اندیشهها، مبارزات و شهادت او.
7. دوانی، علی، نقد عمر زندگی و خاطرات علی دوانی، تهران، رهنمون،1382.
8. سیدکباری، سید علی رضا، دیدار با ابرار نواب صفوی سفیر سحر، ج18، بی جا، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372.
9. طبری، احسان، آورندگان اندیشهي خطا، تهران، انتشارات کیهان، 1377.
10. قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، تهران، ج2، انتشارات آرون، 1381.
11. قیصری، مهدی، رهبری به نام نواب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1384.
12. کسروی، احمد، در پاسخ بدخواه، داوود، امینی، اندیشه و عملکرد فداییان اسلام.
13. کسروی، احمد، راه رستگاری، تهران، انتشارات مجید، 1378.
14. گل محمدی، احمد، جمعیت فداییان اسلام به روایت اسناد، ج1.
15. مرکز بررسی اسناد تاریخی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و هفتم، قامت استوار شهید حجه الاسلام فضل الله مهدی زاده محلاتی.
16. میزبانی، مهناز، خاطرات شهیدسید محمد واحدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
17. نواب صفوی، سیدمجتبی، فداییان اسلام تاریخ عملکرد اندیشه، به کوشش هادی خسروشاهی، بیجا، بینا، 1345.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 29