تنظیم: فاطمه اکبری
بیش از هزار و چهارصد سال است که زبان فارسی و ادبیات غنی آن با مفاهیم اسلامی و تعلیمات دین محمدی پیوند خوردهاست وتقریباً هیچ اثر منظوم یا منثوری را نمیتوان یافت که رنگ و بوی دین اسلام را نداشتهباشد و در آن یادی از پیشوایان برجستهی این آیین نیامدهباشد. به حکم حدیث نبوی «من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق» در نویسندگی اسلامی سنتی حاکم شد که در آغاز هر اثر مکتوب پس از یاد خداوند متعال ذکر و یادی از نبی مکرم اسلام
و جانشینان او آمده و شاعران یا نویسندگان، به این وسیله مقام والا و عمل پر ارزش رسول مصطفی و جانشینان ایشان را ارج نهادهاند. در این نوشته، از باب تیمّن وتبرّک به عطر ناب نبوی، برخی از اوراق دفتر شاعران مشهور زبان فارسی از دیروز تا امروز را ورق میزنیم و شمّهای از حبّ محمدی را زمزمه مینماییم.
گزینم قرآن است و دین محمد همین بود ازیرا گزین محمد
یقینم که گر هر دو ان را بورزم یقینم شود چون یقین محمد
کلید بهشت ودلیل نعیمم حصار حصین چیست؟ دین محمد...
(دیوان اشعار ناصر خسرو قبادیانی)
کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا نیست دارالملک جز رخسار و زلف مصطفی
موی و رویش گر به صحرا ناوریدی مهر و لطف کافری بیبرگ ماندستی و ایمان بینوا
نسخهی جبر وقدر در شکل روی و موی اوست این ز والّلیلت شود معلوم، آن از والضّحی....
(دیوان سنایی غزنوی)
تو را دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جُست
وگر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی
گواهی دهم که این سخنها از اوست توگویی دوگوشم پرآواز اوست
که من شهر علمم علیّم در است دُر است این سخن قول پیغمبر است...
(بهین نامه باستان، گزیدهی شاهنامه ابوالقاسم فردوسی)
شمسهی نُه مسند هفت اختران ختم رسل خاتم پیغمبران
احمد مرسل که خرد خاک اوست هر دو جهان بستهی فتراک اوست
ای تن تو پاکتر از جان پاک روح تو پروردهی روحی فداک
نقطه گه خانهی رحمت تویی خانه بر نقطهی زحمت تویی...
(مخزن الاسرار نظامی گنجوی)
آنچه فرض عین نسل آدم است نعت و صدر و بدر هر دو عالم است
آفتاب عالم دین پروران خواجهی فرماندهی پیغمبران
پیشوای انبیا و مرسلین مقتدای اوّلین و آخرین
مرجع خلق و امام کائنات فعل او هم حجّت و هم معجزات
گوهر دریای تقوا ذات او تا ابد داعی حق دعوات او...
(مصیبت نامه عطار نیشابوری)
کریم السّجایا جمیل الشّیم نبیّ البرایا شفیع الامم
امام رسل پیشوای سبیل امین خدا مهبط جبرئیل
کلیمی که چرخ فلک طور اوست همه نورها پرتو نور اوست
یتیمی که ناکرده قرآن درست کتبخانهی چند ملّت بشست
نه از لات و عزّی برآورد گرد که تورات و انجیل منسوخ کرد
شبی برنشست از فلک برگذشت به تمکین و جاه از ملک درگذشت...
(بوستان سعدی شیرازی)
زسر بیرون نخواهم کرد سودای محمد را نمیگیرد خدا هم د دلم جای محمد را
پس از عمری که چون پروانه بر گرد علی گشتم در این آیینه دیدم نقش سیمای محمد را
به بینایی امیر عرصهی تجرید خواهی شد کنی گر سرمهات خاک کف پای محمد را...
شبی که آفاق را آیینهی روی خدا دیدم خدا میدید در آیینه سیمای محمد را
(وبلاگ رسمی یوسفعلی میرشکاک)
فرشتهای که فرود آمد
او تو را چه گفت؟
که تا امروز تمام جان و جهان را به خویش میخوانی
و تا زمین و زمان هست زنده میمانی...
هلا ستارهی شبهای مکه و تاریخ
که طاق کاخ مداین به خاطر توشکست
و شعلههای بلند آشیانهی زرتشت
به احترام شب زادنت به خاک نشست
و ساوه چشم پرآب از هر آنچه غیر تو بست
تو را غروب در این بامداد رنگین نیست
هنوز بوی تو در باغهای عالم هست.
(جواد محقق)
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 30