دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
پنجشنبه, 09 فروردین,1403

عالمان ربّانی


عالمان ربّانی

 مریم پورحسینی

سخن در بحث عالمان رباّنی و تربیت شدگان الهی است، در مجموعه‌ی آیات 146، 147، 148 سوره‌ي مبارکه‌ي آل عمران خداوند می‌فرمایند:

«وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ*

وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا في‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ* فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين‏»

چه بسا پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند، آن‌ها هیچ‌گاه در برابر آن‌چه در راه خدا به آن‌ها می‌رسیده سست نشدند و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.

این افراد زبان حال و زبان قالشان این است: «پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندروی‌های ما در کارها صرف‌نظر کن، قدم‌های ما را ثابت بدار و ما را بر جمعیّت کافران پیروز بگردان».

گاهی ما چیزی را با لفظ می‌گوییم، می‌شود زبان قال و گاهی تمام عملکرد و سلول‌هاي وجودمان به چیزی اعتقاد دارد و نمایانگر آن است. این، می‌شود زبان حال.

عالمان ربّانی زبان حال و زبان قالشان، شکستن نفس و شکستن خود نفساني است. با وجود این خطر تهدیدشان می‌کند لذا می‌گویند: «ربنا اغفرلنا: پروردگارا! گناهان ما را ببخش»؛ «و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا» تقاضای دیگر آنان این است که قدم‌های ما را ثابت بدار.«و انصرنا علی القوم الکافرین فآتاهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الآخره و الله یحبّ المُحسنین»: خداوند پاداش این جهان و پاداش نیک آن جهان را به آن‌ها داد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد علاوه بر اين یک مقام هم به آن‌ها عطا کرد و آن مقام صابران و محسنین است، «و اللهُ یُحِبّّ المُحسِنین: خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»

عالم ربّانی کسی است که علم را با عمل همراه کرده‌است. گاهی فرد علم دارد ولی عمل ندارد. گاهي عمل دارد ولی معرفت آن‌چنانی ندارد. ولی عالم ربّانی علم را با عمل توأمان دارد و احساس می‌کند باید در مسیر پیامبران باشد. از آغاز غیبت حضرت مهدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) همه‌ي علما که ادامه دهنده‌ی راه انبیا شده‌اند به این آیه عمل می‌کنند.

لذا جنگیدن فقط با شمشیر نیست بلکه دین را به ظهور رساندن، خودش جنگ است.

و امّا نكات آيه؛ نکته‌ي اوّل: ربّیون جمع کلمه‌ي رِبّی است و به کسی گفته می‌شود که ارتباط و پیوند او با خدا محکم باشد.

به گناه جرم گفته می‌شود. در اصلِ لغت، جرم به معنای چیده شدن است، مجرم کسی است که ارتباط خودش را با خدا قیچی کند.

رِبّی: به کسی می‌گویند که پیوند او با خدا محکم باشد این‌طور نیست که هر لحظه در دام شیطان بیفتد و از مسیر تربیت الهی دور گردد. بنابراین، هر لحظه دعا می‌کند: «ثبّت اقدامنَا: قدم‌های ما را ثابت بدار» می‌ترسد که این ثبات قدمش دچار مشکل شود لذا حواسمان به این ارتباط‌مان باشد، غالباً حواس ما به این است که ارتباطمان با آدم‌ها محکم باشد.

روش تربیتی قرآن، این است که هر كس بايد یک استاد و مربّی نمونه داشته باشد. این روش را قرآن کریم توصیه می‌کند، بسیاری از علمای ما شاگردان خاص داشتند. این بحث مرید و مراد و استاد و شاگرد بسيار حسّاس است؛ مخصوصاً در زمان ما هر کس که بخواهد راهش را پیدا کند، لبه‌ي تیغ است، بعضاً در دام استادانی می‌افتند که به بیراهه می‌‌روند. در حال حاضر عدّه‌ای هستند که ادّعای عرفان می‌کنند. استاد طاهایی (رحمت‌الله‌علیها) همیشه تأکید می‌فرمودند که تمام وابستگی‌ها و دلبستگی‌ها بايد بر اساس رضای خدا باشد. آیه می‌فرماید: عالمان ربّانی معلّمانی داشته‌اند، آن معلّم در بالاترین مقام و تعلیم‌یافته‌ی پیامبران الهی است.

این عالمان ربّانی زیر نظر حضرت رسول (صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله) تربیت یافته‌اند.

نكته‌ي دوّم: «وهن» ضعف اخلاقي و يا ضعف جسمي است و مراد از « فما وهنوا» در آيه‌ي شريفه عدم ضعف در اراده و سستي كردن در اقامه‌ي دين و جنگ با دشمنان دين است. «استكانه» به معناي تضرّع و زاري است. عالمان ربّاني در مقابل دشمن هيچ‌گاه تضرّع و زاري و خضوع و كرنش نكردند و تسليم نشدند. لذا بديهي است خداوند هم، چنين افرادي را كه دست از مقاومت بر نمي‌دارند، دوست دارد.

اوّلین ویژگی عالمان ربّانی که می‌توانیم آن را بر خودمان تطبیق دهیم این است که «فما وهنوا ...» آنان سست نشده‌اند.

استاد طاهایی(رحمت‌الله‌علیها) مصداق این آیه‌ی شریفه است، در کتاب در روشنای خاموشی در یکی از اسناد محرمانه‌ای که ساواک نوشته‌اند این طور آمده‌ است.

از سازمان اطّلاعات و امنیّت خراسان به فرمانداری مشهد: 28/8/57 قبل از پيروزي انقلاب: طبق اطلاع قرار است عدّه‌اي از خانم‌هاي مشهد در اعتراض به اقدامات دولت، روزه‌ي سياسي بگيرند. سرپرست اين گروه خانم فاطمه سيّدخاموشي معروف به طاها، مؤسس مكتب نرجس مي باشد مراتب اعلام گردد و اقدامات لازم صورت گيرد.

در سند ديگر آمده: طبق خبر واصله، اوايل ماه محرم، مكتب نرجس واقع در پل فردوسي فعاليت خود را زير نظر فاطمه خاموشي همسر سيّد جلال‌الدّين طاهايي شروع و تعدادي از بانوان و دوشيزگان در مكتب مذكور شركت و به دستور ايشان و متصدي آن فاطمه سيّدخاموشي مي‌باشد، بايد برخورد مأموران با اينها قوي باشد. ايشان، بانوان را به تظاهرات تحريك مي‌كند.

اگر کسی واقعاً تحت تعلیم الهی باشد نباید ضعف داشته باشد، چرا باید در مقابل هم‌کلاسی و هم‌شاگردی و استادی که به عقیده‌ی من توهین می‌کند، ضعف نشان دهم. عالمان دینی این‌طور نیستند، گاهی ضعف ما به جایی می‌رسد که دست و پای ما می‌لرزد. استاد اعتمادی قبل از انقلاب به ستون مسجد تکیه می‌دادند و سخنرانی می‌کردند. در مجالس گاهی می‌گفتند ساواک ریختند، ولی ما حرف خودمان را می‌زدیم. این مباحث، کی از لفظ به عمل می‌آید، ما از کجا می‌فهمیم زبان حال است یا قال؟ ما فقط لفظ را می‌گوییم و مانند خواب رفتگاني حرف می‌زنیم که معنا را درک نکرده‌اند. ولی عالمان ربّانی خواب‌رفته نیستند، نه دچار ضعف می‌شوند و نه دچار استکانت. عالم ربّانی بله قربان‌گوی آمریکا و فتنه‌گران و فتنه‌جویان نمی‌شود. در عين حال یکی از خطراتی که این افراد را تهدید می‌کند، منیّت‌هاست. من بودم که انقلاب کردم، من بودم که اوّلین مؤسّس بودم و من بودم‌های دیگر. عالمان ربّانی هیچ‌گاه دچار چنین خطری نمی‌‌شوند.

نکته‌ي سوم: عالمان ربّانی گناه را تقصیر دیگران نمی‌اندازند: تقصیر دوستم و یا مثلاً همسرم بوده که من، اين خطا را مرتکب شدم.

عالمان ربّانی، نیایش خاضعانه دارند، آنان که پایدار و نستوه هستند، عجر و لابه‌ی شبانه‌روزی به درگاه پروردگار دارند. این نیایش خاضعانه برای ترمیم کمبودها و جبران نقص‌ها و تصحیح عیب‌هاست.

عالمان ربّانی می‌گویند: «ربّنا اغفرلنا ذُنوبنا و اسرافنا فی أمرنا» اسراف به معنای تجاوز از حد است در هر کاری که انسان آن را انجام می‌دهد، خارج شدن از جاده‌ی اعتدال است. ما گاهی دچار تندروی می‌شویم و گاهی کوتاهی می‌کنیم. ولی عالم ربّانی اعتدال دارد؛ هم جهاد اصغر و هم جهاد اکبر.

مجاهدان حقیقی به جای این‌که شکست فرد را به عوامل مهم بدانند، سرچشمه‌ی آن را در خودشان جستجو می‌کنند و به فکر جبران اشتباهات خویش هستند.

جمله‌ي: «إسرافنا فی أمرنا» به معنای تندروی بی‌جاست، این عبارت نشان می‌دهد که این افراد به فکر جبران اشتباهات و برطرف ساختن نقاط ضعف فرد هستند.

نکته‌ی چهارم: در آیات فوق، از پاداش دنیا، تعبیر به «ثواب الدّنیا» شده امّا از پاداش آخرت تعبیر به «حسن ثواب الآخره» شده اشاره به این‌که پاداش آخرت با پاداش دنیا بسیار فرق دارد. زیرا پاداش دنیا هر چه باشد بالاخره آمیخته با فنا و پاره‌ای ناملایمات است. در حالی كه پاداش آخرت سراسر حُسن است و از هر نظر خالص و دور از ناراحتی‌هاست.

نکته‌ی پنجم: در آیات شریفه سه جهت مشاهده می‌شود: یکی موعظه، دیگر توبیخ و سوم تشویق و روی سخن در هر سه جهت به مؤمنین است. به طور خلاصه‌ آیه به مؤمنین می‌فرماید که اگر مانند «ربّیون» باشید؛ به ثواب دنیا و ثواب نیک آخرت خواهید رسید همان‌طور که آنان رسیدند و مورد محبت و مهر خدا قرار می‌گیرد.

خداوند در آیات فوق وضعیّت عمل و گفتار این عالمان را حکایت می‌کند تا آن‌که مؤمنین از آن پند گرفته و آن را شعار خود قرار دهند.

 

در ادامه‌ي آيات چنين آمده است قال الله العظيم في كتابه : «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ‏ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ‏ اللَّهِ‏- وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ» هم درجات از اين آيات اين چنين استفاده مي كنيم:

أَ : همزه‌ي استفهام است، آيه پرسشي را بيان مي كند، و مي فرمايد: آيا كسي كه از رضايت خدا پيروي كرده، همانند كسي است كه به سوي خشم و غضب خدا باز گشته؟ وجايگاه او جهنم و پايان كار او بسيار بد است.

هريك از آن ها درجه و مقامي در پيشگاه خدا دارند و خداوند به آن چه آن‌ها انجام مي دهند، بينااست.

علّت اين‌كه آيه با سؤال و استفهام آغاز شده، بيان شده آن است كه ما مي توانيم با طرح سؤال و پرسش، نكات تربيتي را گوشزد مي‌شود و اين، يكي از شيوه‌هاي قرآن براي ايجاد انقلاب در وجود انسان هاست به اين معنا كه براي مسأله دو گزينه‌ي مثبت و منفي قرار داده شده تا فرد خودش تصميم بگيرد و انتخاب كند، نه اين‌كه امر و نهي كند و بگويد تو بايد اين كار را انجام دهي، در قرآن مي‌فرمايد: بيا و فكرش را به كار بگير، زماني كه خود فرد فكر كند و تصميم بگيرد ديگر با فكر و انديشه‌ي خودش مخالفت نمي كند در جاي ديگر آمده‌است: آيا نور و ظلمت با هم مساوي است؟جواب آن را همه‌ي ما مي‌دانيم، ولي اين شيوه‌ي تربيتي قرآن است كه انسان ها را به تفكّر وا مي‌دارد. ما نيز بايد از اين شيوه‌،الگوبرداري كنيم و در مباحث تربيتي و اخلاقي دو طرف مسأله را براي جوان مطرح نماييم تا او خودش فكر كند و تصميم بگيرد. به اين ترتيب اگر او را براي انتخاب آزاد بگذاريم خودش انديشه و فكر مي كند و به نتيجه مي‌رسد ولي اگر اجبارش كنيم، بعيد نيست كه شيوه‌ي غلط را انتخاب كند.

اين روش كه بايد آن را روش غير مستقيم ناميد، اثر فوق العاده در برنامه هاي تربيتي دارد. زيرا انسان، معمولاً به افكار و برداشت‌هاي خود از مسائل مختلف بيش از هرچيز اهميّت مي دهد. به اين ترتيب هنگامي كه مسأله به صورت يك مطلب قطعي و جزمي طرح شود و پاسخ را از درون وجدان وقلب خود بشنود آن را فكر و تشخيص خود مي داند و لذا در مقابل آن مقاومت به خرج نمي دهد. اين طرز تعليم مخصوصاً براي افراد لجوج و همچنين براي كودكان بسيار مؤثّر است. در قرآن از اين روش فراوان استفاده شده كه به دو نمونه از آن اشاره مي كنيم :

هل يستوي الذين يعلمون و الّذين لايعلَمُونَ آيا دانايان با نادانان مساويند .

قُلْ هَلْ يَسْتوي الْأَعْمي والبَصيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوي الظُلُماتُ و النُّورُ بگو: آيا شخص بينا با شخص نابينا مساوي است ؟ آيا تاريكي با روشنائي يكسان است ؟ (الشافی فی شرح کافی،ج1،ص212)

نحوه‌ي برخورد انسان با فرد لجباز نبايد به شكل اثباتي باشد به اين معنا كه انسان بخواهد مطلب خود را اثبات كند. بلكه وظيفه‌ي ما فقط طرح سؤال است هرچند ممكن است مدت ها طول بكشد، ده سال تا پانزده سال، تا به نتيجه برسيم

و امّا نكاتي كه از اين آيات استخراج مي‌شود، نكات ارزشمندي است:

نكته‌ي اول: اين سوره، پايان جنگ اُحد و بحث تاريخي آن را بيان مي كند كه ابوسفيان به همراه لشكرياني به جنگ با پيامبر مي‌آيد سال سوم هجري بود، عده اي منافق بودند ظاهراً ايمان آورده و در باطن كفر پيشه كرده‌بودند. عدّه اي ديگر منافق نبودند بلكه ضعيف الايمان بودند آدمي كه ضعيف الايمان باشد تحت تأثير شايعات واقع مي شود. عدّه اي از منافقان از نيمه‌ي راه برگشتند، با خودشان فكر كردند كه در پايان جنگ غنائم زيادي از مشركين به مسلمانان مي رسد و پيامبر سهم آنان را از غنائم نمي دهد، و به اين بهانه‌ي زشت تنگه‌ي مهم و استراتژيك را رها نمودند.

و اين تهمت خيانت، تهمتي بسيار بزرگ است كه به پيامبر خودشان زدند. پيامبران امينان وحي اند، اگر درستكار نباشند، وحي و مقام رسالت و شأنيت آن ها زير سؤال مي رود.

پيامبر كسي است كه دائم براي خشنودي خداوند كار مي كند، بنابراين حركتي انجام نمي‌دهد كه با خشنودي خداوند ناسازگار باشد، پيامبر حتّي نسبت به دشمنان خود توجّه دارد. يكي از اين دشمنان وصيت كرده بود كه پيامبر پيراهن خودش را به او بدهد و ايشان شخصاً او را غسل دهد و كفن كند حضرت هم تمام اين اقدامات را براي او انجام داد. فقط از طرف خدا اجازه‌ي نماز خواندن بر او را نداشت.

مردم مي‌گفتند: چرا در مقابل اين همه آزار او شما مرحمت فرموديد . پيامبر فرمودند: من اميدوارم انشاء الله عدّه اي هدايت شدند.

با اين عمل حضرت، هزاران نفر ايمان آوردند حالا به چنين شخص والائي بگويند تو خائني؟ در هر صورت پاسخ قرآن به چنين افرادي اين است:در پاسخ آن‌ها مي‌گويد:«چنين پنداشتيد كه پيامبر(صَلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) به شما خيانت خواهد كرد در حالي كه هيچ پيامبري ممكن نيست خيانت كند؟»

در اين آيه خداوند ساحت مقدس نبي اكرم را به‌طور كلّي از خيانت منزّه داشته و به مدح آن حضرت مي‌پردازد.

نكته‌ي دوم: مردم در اين آيه به دو گروه تقسيم مي شوند: دسته‌ي اوّل كساني كه مورد رضاي خداوند هستند و خداوند آن ها را به سوي خود خوانده و دسته‌ي دوّم آنان كه مورد سخط و خشم پروردگارند : أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضوان اللهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطِ مِنَ اللهِ

به‌طور مسلّم هركه پيرو رضوان الهي باشد، از رفتن به سوي خشم خدا، ناخشنود است

بهشت درجاتي دارد كه يكي از برترين مقامات آن، مقام رضوان است: و رِضوانٌ مِنَ الله ِ اَكبَرُ  ( توبه 72).

حال براي رسيدن به رضايت خدا بايد چكاركنيم؟

در مرحله‌ي اول انسان بايد بكوشد خدا از او راضي باشد؛ يعني با انجام واجب و ترك حرام به جايي برسد كه پروردگار از او خشنود باشد كه در اين صورت گرفتار قهر خدا نخواهد شد. چرا كليد بهشت رضوان نام دارد؟ به اين دليل كه كسي كه دنبال رضوان الهي باشد وارد بهشت مي‌شود.

حقيقت اين است كه ما هيچ‌گاه نمي توانيم رضايت انسان‌ها را بدست آوريم و به دنبال اين هم نبايد باشيم. بلكه بايد در جستجوي رضايت الهي تلاش كنيم.

در مرحله‌ي دوم : بايد سعي كنيم از قضا و قدر الهي راضي باشيم : الّلهُمَّ فاجْعَلْ نَفْسي مُطْمَئنّاً بِقَدَركَ راضيَه بِقَضائك

به اين معنا كه هرچه خدا مقدّر مي‌كند،  بپسنديم و به آن رضايت دهيم و اين مقام بسيار ارزشمند است. البتّه كوشش و سعي درمرحله‌ي اوّل بر هر انساني لازم است، امّا كسب مرحله و مقام دوّم مقدور همه نيست. در سيره و سنّت رسول اكرم (صَلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) است كه در همه‌ي زندگي هرگز " اي كاش" نگفت. زيرا همه‌ي گفتار و رفتار ايشان مطابق قضاي الهي تنظيم مي‌شد و اين مقام كامل رضاست.

نكته‌ي سوم : در آياتي از قرآن مي‌خوانيم كه براي افراد درجاتي است مانند لَهُمْ دَرَجاتٌ عِندَ رَبَّهم  ( انفال 4) امّا در اين آيه از خود انسان‌ها به « درجات» تعبير مي شود « هُمْ دَرَجاتٌ عِنْداللهِ»

درجه معمولاً به پلّه‌هايي گفته مي‌شود كه انسان به وسيله آن ها به نقطه مرتفعي صعود مي كند بنابر آيه شريفه، هريك از آنها درجه و موقعيّتي در پيشگاه خداوند دارند.

در روايتي از امام علي بن موسي الرضا (عليه السّلام) نقل شده كه فرمودند: هر درجه‌اي به اندازه فاصله آسمان و زمين است.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 20


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1859)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort