تاریخ ارسال خبر: 01 مرداد 1395

| گروه خبری:
حس سرشار سخن
ملاّ محسن فیض کاشانی یکی از علمای بزرگ شیعه است که در سال 1007 هجری قمری در یکی از معروفترین خاندانهای علم و عرفان و ادب به دنیا آمد. وی با داشتن هوش و ذکاوتی سرشار بعد از تکمیل علوم دینی در کاشان، رهسپار اصفهان شد و در آنجا از اساتیدی چون شیخ بهاءالدّین عاملی، محمّد تقی مجلسی، میر فندرسکی و در قم نیز از محضر ملاّصدرا بهره گرفت.
فیض کاشانی صاحب تألیفات گرانسنگی در تفسیر، حدیث، فلسفه و کلام میباشد که میتوان به الصافی در تفسیر قرآن، الوافی در حدیث، علم الیقین فی اصول الدّین در فلسفه و المحجة البیضاء در اخلاق نام برد. ایشان در سرودن اشعار مختلف به زبان فارسی و عربی توانا بود و آن را فرع بر علوم و دانستنیهای دیگر میدانست. در ادامه به مواردی از رباعیات این عالم بزرگوار در زمینهی تزکیهی نفس اشاره میشود.
ای آنکـه تـوانی گـهرنـاب شـوی حیف است درین بحر که تلخاب شوی
ترسم چو سر از خاک برآری فردا از آتــش خـجـلت همـگی آب شـوی
***
عیب اخوان اگر نبینی چه شود؟ غیبـت نکنی، سخـن نچینی چـه شود
عیب دگران موی به مو میبینی یک موی زعیب خود ببینی چه شود
***
در صحبت عامیان گران گوشی به وز یــاد خواص هـم فـرامـوشـی بــه
عبـرت نـبـود، نـظـر نـکردن اولـی وز هرچه نه حکمت است خاموشی به
***
دل گاه کند به سوی غفلت سفری نی از خود و نی خدای یابم خبری
چون بـاز شود ز آگهی بـاز، دری هر مـوی شود به تن مرا بال و پری
***
جان رفت و دلم زغم نیاسود هنوز شد عمر و مرا امیـد بهبود هنـوز
هـر چنـد کـه قطع آرزوها کـردم چون در نگریدم آرزو بود هنوز
***
افسوس که عمر شد به بیهوده تلف انفاس عزیز رفت و نگذاشت خلف
بر چهرهی جان ماند بسی زخمِ نَدَم بر جبههی دل ماند بسی داغ اسف
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 32